.
.
یک مرد مثلِ کافهای بسته
تصویری از وا/بستگی در کل
معشوقهی یک دائمالخمرم
یک بطریِ تا خِرخره الکل!
در زندگیِ منطقی من
یک فعل ضدّساختار است و
مثل مریضِ لاعلاجی که
توی اتاقِ انتظار است و...
.
با مزّهی تلخ دهان هر صبح
پا میشود از تخت و خواب ِ من
نامطمئن به «دوستش دارم!»
تُف میکند به انتخابِ من
هر روز در افکار مغشوشش
دنبال ِ غیر ِ واقعیّتهاست
توی خیالاتش کسی دارد
در واقعیّت، واقعاً تنهاست
یک درّهی تا سر پُر از آب و
من سنگِ افتاده در اعماقم
معشوقهی یک مست که دنیاش
اشباعِ صددرصد شده با غم!
یک مرد مثلِ کافهای کوچک
زل میزنم به در، دری بسته
زل میزنم به زندگیِ گیج
با عشق... امّا واقعاً خسته!!
یک مرد مثلِ کافهای بسته
تصویری از وا/بستگی در کل
معشوقهی یک دائمالخمرم
یک بطریِ تا خِرخره الکل!
در زندگیِ منطقی من
یک فعل ضدّساختار است و
مثل مریضِ لاعلاجی که
توی اتاقِ انتظار است و...
.
با مزّهی تلخ دهان هر صبح
پا میشود از تخت و خواب ِ من
نامطمئن به «دوستش دارم!»
تُف میکند به انتخابِ من
هر روز در افکار مغشوشش
دنبال ِ غیر ِ واقعیّتهاست
توی خیالاتش کسی دارد
در واقعیّت، واقعاً تنهاست
یک درّهی تا سر پُر از آب و
من سنگِ افتاده در اعماقم
معشوقهی یک مست که دنیاش
اشباعِ صددرصد شده با غم!
یک مرد مثلِ کافهای کوچک
زل میزنم به در، دری بسته
زل میزنم به زندگیِ گیج
با عشق... امّا واقعاً خسته!!
۵۳۸
۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.