دستم رو گرفتی بردی گوشه ی دیوار گفتی چشم بذار ، دیوار نم
دستم رو گرفتی بردی گوشه ی دیوار گفتی چشم بذار ، دیوار نم داشت انگار قبلا یکی روش گریه کرده بود ، گفتی تا ده بشمر ، شمردم ، شمردم ...انقدر شمردم تا رسیدم به هزار و سیصد و نود ، اون سال لعنتی ، به چشمای غمگینت قسم از اول شمردم ولی ترسیدم ، ترسیدم برگردم و دیگه هیچوقت نباشی ، حالا هم می ترسم ، میترسم پنج تا دیگه بشمرم ، رومو برگردونم پرت بشم توی این بخت لعنت شده ، توی این تاریکی محض ، توی این سال بدون تو ، بدون خودم ، بدون ...
تا آخر می شمرم ، هنوز دارم می شمرم تا برسم به آخر ، هیچوقت برنمیگردم حتی اگه یه درصد احتمال بدم دیگه نباشی ، به چشمای غمگینت قسم !
دیوار نم داشت انگار قبلا یکی روش گریه کرده بود ....
#اردوان_مفیدی
تا آخر می شمرم ، هنوز دارم می شمرم تا برسم به آخر ، هیچوقت برنمیگردم حتی اگه یه درصد احتمال بدم دیگه نباشی ، به چشمای غمگینت قسم !
دیوار نم داشت انگار قبلا یکی روش گریه کرده بود ....
#اردوان_مفیدی
۲.۰k
۱۱ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.