درخیالم بوسه می گیرم ز لبهایی که نیست

درخیالم بوسه می گیرم , ز لبهایی که نیست

هی تجسم میکنم, ان نقش زیبایی که نیست

تا فراسوی افق , تا ساحل عشق و امید

میدهم امشب دلم را دست رویایی که

نیست

دل ب امواج , خروشان نگاهت می زنم

با تو هرشب میروم همراه دریایی که نیست

پا ب کویت می گذارم تا ب گیرم دل ز تو

پر ز عشقت میکنم دل را ز لیلایی که نیست

همچو مجنون میشوم افسانه ی هر عاشقی

درپی عشقت گذارم پاب هرجایی که نیست

منتظر تا لحظه ی دیدار رویت سر رسد

تا رسدان لحظه ی صبروشکیبایی که نیست

مست و شیدا می شوم از یک نگاه عاشقت

غیر تو هرگز ندارم ,دل ب فردایی که

نیست.

#F
دیدگاه ها (۱۱)

پنج شنبتون زیبازندگی انشایی استکه خودمان مینویسیم موضوع انشا...

پنجشنبه استبا فرستادن فاتحه و صلواتیادی کنیم ازعزیزانمونخدای...

چه خبر از دل تو ؟ نفسش مثل نفسهای دل کوچک من میگیرد ؟ ؟یا به...

یا حضرت رقیه)س(حاتم که ز جود شهرتی پیدا کردتا بر تو رسید سفر...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

🌱🍒این شعرا را برایت به یادگار می گذارم        دلی نوجوان را ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط