p1
p1
از زندگی ک داشتم خسته بودم
کل روز ت خونه تنها بودم
تا اینکه یونا (دوست صمیمیم) بم زنگ زد و گفت داره میاد اینجا(چن سالی بود تو لندن مشغول کار بود)
اقامتشو اینجا جور کرده بود
پرش زمانی یک ماه بعد
الان یک ماهه ک یونا اینجاس و اون تنهایی سابقو حسش نمیکنم خیلی بم خش میگذشت
یونا حموم بود و من مشغول درست کردن نهار بودم
ک زنگ در خورد تا درو باز کردم دیدم صاحب خونست
-خانم ا.ت شما 2 ماهه اجارتونو ندادید الان هم ک هزار ماشاالله یکی اینجا اضافه شده
+میدونم میدونم من ازتون خواهش میکنم چند روزه دیگه بهم فرصت بدید من بهتون پسش میدم
-نمیشه خانم تا اخر هفته خونه رو تخلیه کنید مستجر جدید داره میاد
از حرفش شوکه شدم
حالا کی میخاد خونه جدید اجاره بگیره؟؟؟؟؟؟
چیکار کنم یونا تازه چن روزه اینجاس من پیشش خراب میشم
پرش زمانی: اخر هفته
بالاخره با هزار دردو بلا ی خونه اجاره کردم ولی نمیتونستم از پس اجاره هاش بر بیام یونا هم ب مسافرت کاری رفته بود منم ک دوباره تنها شده بودم تصمیم گرفتم برم دنبال کار بگردم هیجا حاضر نبود منو ب عنوان شاگردش قبول کنه
منم زدم ت کار دستفروشی چن ماهی بود داشتم دست فروشی میکردم
پرش زمانی شب
- عوضیا برید گم شید وگرنه زنگ میزنم پلیس
-زر زر نکن دختره پرو
-از جنسام دور شید عوضیا و گرنه بد میبینیددددددد
یهو دیدم سر دستشون به اون یکی اشاره کرد اونم ی چاقو از جیبش دراورد اومد سمتم درد شدیدی زیر شکمم حس کردم و ت چشام سیاهی رفت
از زندگی ک داشتم خسته بودم
کل روز ت خونه تنها بودم
تا اینکه یونا (دوست صمیمیم) بم زنگ زد و گفت داره میاد اینجا(چن سالی بود تو لندن مشغول کار بود)
اقامتشو اینجا جور کرده بود
پرش زمانی یک ماه بعد
الان یک ماهه ک یونا اینجاس و اون تنهایی سابقو حسش نمیکنم خیلی بم خش میگذشت
یونا حموم بود و من مشغول درست کردن نهار بودم
ک زنگ در خورد تا درو باز کردم دیدم صاحب خونست
-خانم ا.ت شما 2 ماهه اجارتونو ندادید الان هم ک هزار ماشاالله یکی اینجا اضافه شده
+میدونم میدونم من ازتون خواهش میکنم چند روزه دیگه بهم فرصت بدید من بهتون پسش میدم
-نمیشه خانم تا اخر هفته خونه رو تخلیه کنید مستجر جدید داره میاد
از حرفش شوکه شدم
حالا کی میخاد خونه جدید اجاره بگیره؟؟؟؟؟؟
چیکار کنم یونا تازه چن روزه اینجاس من پیشش خراب میشم
پرش زمانی: اخر هفته
بالاخره با هزار دردو بلا ی خونه اجاره کردم ولی نمیتونستم از پس اجاره هاش بر بیام یونا هم ب مسافرت کاری رفته بود منم ک دوباره تنها شده بودم تصمیم گرفتم برم دنبال کار بگردم هیجا حاضر نبود منو ب عنوان شاگردش قبول کنه
منم زدم ت کار دستفروشی چن ماهی بود داشتم دست فروشی میکردم
پرش زمانی شب
- عوضیا برید گم شید وگرنه زنگ میزنم پلیس
-زر زر نکن دختره پرو
-از جنسام دور شید عوضیا و گرنه بد میبینیددددددد
یهو دیدم سر دستشون به اون یکی اشاره کرد اونم ی چاقو از جیبش دراورد اومد سمتم درد شدیدی زیر شکمم حس کردم و ت چشام سیاهی رفت
۴۰.۶k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.