جی
#جی
#انهایپن
وقتیبهاجبارازدواجکردیندوسشداریولیدوستنداره
ویو ات
هییی بازم یه روز خسته کننده دیگه چرا؟ چرا دوسم نداره حق داره اون به اجبار خانواده ازدواج کرده هه یادم نرفته خودمم اول دوسش نداشتم این زندگی بود که من به اجبار باید قبولش کنم
ویو جی
باز صبح شد بازهم یه روز تکراری
چرا؟ چرا اذیتش میکنم؟ اون گناهی نداره مقصر اصلی خانوادههای ماست ولی چه فایده تنها کسی که میتونم اعصبانیتم رو سرش خالی کنم فقط اونه
(علامت ا.ت × جی )
رفتی پایین رو مبل بود نشسته بود عجیب بود اون هنوز توی خونه بود سابقه نداشت تا این موقع خونه باشه
میخواستیبهش سلام کنی ولی به نظرت بی فایده بود چون جوابت رو نمی داد
لالی؟(عصبانی)
×ها ... چی... نه نه .. خب چیزه .. سلام صبح بخیر
ساعت چنده؟
× ۷:۳۰ چرا؟
قرار بود ساعت چند بلند شی؟
× اووه ببخشید ساعت ۶ بود
ا.ت
×(تویتعجببودیاونتوروصدازد،؟)
کری یا لال؟
×بله بله
منو ببخش
×چرا؟
خب من تموم عصبانیتم رو سر تو خالی میکنم با وجود اینکه تو کاری نکردی
×مشکلی نداره این وضعیت رو من هر روز توی خونه هم داشتم
یعنی اونا با تو خوب نبودن؟
×اممم... خب نه بگذریم من هیچ کینهای ازت ندارم ... الانم برم به کارام برسم (رفتی)
جی
من چیکار کردم؟ من نتونستم حالش رو خوب کنم .. اصلا چرا من دارم براش دلسوزی میکنم واسه کسی که دوستم نداره خیلی مسخرهست ولی بهش نمیخوره چیزی اذیتش کنه.....
تو افکارش بود که
×ببخشید جناب پارک
چیه چیزی میخوای؟
×من باید برم خرید کاری ندارین؟
نه میتونی بری
×خب پس خدانگهدار
اون میرفت خرید؟ کاری که مردهای خونه انجام میدن ...
حسش عجیب بود هم دوسش داشت هم نداشت انگار بین قلب و مغزش درگیری داشت بعد این دوسال اون تازه باید می فهمید دوسش داره؟
تلفن زنگ خورد
÷الو
الو
÷سلام شما همسر خانم پارک ا.ت هستین؟
بله ، مشکلی پیش اومده؟
÷ایشون تصادف کردن می تونید سریع خودتون رو به این جا برسونید باید عمل بشه نیاز به رضایت داریم
باش باش اومدم
با این خبر دنیا رو سرش خراب شد هنوزم دوسش نداشت؟ بازم ازش متنفر بود؟ یعنی هنوزم باید میگفت این ازدواج اجباریه؟
.......
بعد این که درخواستی هارو گذاشتم دیگه نمی نویسم چون واقعا نوشته هام افتضاحه..
#انهایپن
وقتیبهاجبارازدواجکردیندوسشداریولیدوستنداره
ویو ات
هییی بازم یه روز خسته کننده دیگه چرا؟ چرا دوسم نداره حق داره اون به اجبار خانواده ازدواج کرده هه یادم نرفته خودمم اول دوسش نداشتم این زندگی بود که من به اجبار باید قبولش کنم
ویو جی
باز صبح شد بازهم یه روز تکراری
چرا؟ چرا اذیتش میکنم؟ اون گناهی نداره مقصر اصلی خانوادههای ماست ولی چه فایده تنها کسی که میتونم اعصبانیتم رو سرش خالی کنم فقط اونه
(علامت ا.ت × جی )
رفتی پایین رو مبل بود نشسته بود عجیب بود اون هنوز توی خونه بود سابقه نداشت تا این موقع خونه باشه
میخواستیبهش سلام کنی ولی به نظرت بی فایده بود چون جوابت رو نمی داد
لالی؟(عصبانی)
×ها ... چی... نه نه .. خب چیزه .. سلام صبح بخیر
ساعت چنده؟
× ۷:۳۰ چرا؟
قرار بود ساعت چند بلند شی؟
× اووه ببخشید ساعت ۶ بود
ا.ت
×(تویتعجببودیاونتوروصدازد،؟)
کری یا لال؟
×بله بله
منو ببخش
×چرا؟
خب من تموم عصبانیتم رو سر تو خالی میکنم با وجود اینکه تو کاری نکردی
×مشکلی نداره این وضعیت رو من هر روز توی خونه هم داشتم
یعنی اونا با تو خوب نبودن؟
×اممم... خب نه بگذریم من هیچ کینهای ازت ندارم ... الانم برم به کارام برسم (رفتی)
جی
من چیکار کردم؟ من نتونستم حالش رو خوب کنم .. اصلا چرا من دارم براش دلسوزی میکنم واسه کسی که دوستم نداره خیلی مسخرهست ولی بهش نمیخوره چیزی اذیتش کنه.....
تو افکارش بود که
×ببخشید جناب پارک
چیه چیزی میخوای؟
×من باید برم خرید کاری ندارین؟
نه میتونی بری
×خب پس خدانگهدار
اون میرفت خرید؟ کاری که مردهای خونه انجام میدن ...
حسش عجیب بود هم دوسش داشت هم نداشت انگار بین قلب و مغزش درگیری داشت بعد این دوسال اون تازه باید می فهمید دوسش داره؟
تلفن زنگ خورد
÷الو
الو
÷سلام شما همسر خانم پارک ا.ت هستین؟
بله ، مشکلی پیش اومده؟
÷ایشون تصادف کردن می تونید سریع خودتون رو به این جا برسونید باید عمل بشه نیاز به رضایت داریم
باش باش اومدم
با این خبر دنیا رو سرش خراب شد هنوزم دوسش نداشت؟ بازم ازش متنفر بود؟ یعنی هنوزم باید میگفت این ازدواج اجباریه؟
.......
بعد این که درخواستی هارو گذاشتم دیگه نمی نویسم چون واقعا نوشته هام افتضاحه..
- ۳.۴k
- ۲۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط