سو من سه
شاخهٔ درخت بالا سرم را پایین میکشم و تکه چوبی میکنم. میگذارم بین دندانهایم و میجوم. نگاهم را که میبیند با اخم میگوید:
هوم... چیه مثل گربه زل زدی به من؟
پاهایم را کش میدهم. لگدی حوالهٔ پایش میکنم و میگویم:
میگی یا نه؟ بازم مثل همیشه است؟
رو برمیگرداند و میگوید:
تو که از هفت دولت آبادی. ننه بابا نیستن که من دارم. از دیشب تا حالا دوباره مثل چی به جون هم افتادن. مجبور شدم برم جلو یارو که نزنه، بیوجدان کوبید توی گردنم. اصلا نتونستم بخوابم.
نگاه از روی چشمانش برمیدارم و میاندازم روی گردنش. پس بگو روی موتور صاف نشسته بود. برای خودش غر میزند:
من نمیدونم برای چی کنار هم موندن توی اون طویله.
طویله در ذهنم جان میگیرد. علیرضا را نمیتوانم در فضای بدبوی آنجا تصور کنم. حیف میشود. گاو و خر و گوسفند وجه تشابهشان با علیرضا خیلی کم است. هرچند که خوراک و خواب و شهوتشان مرز مشترک باشد.
پس کدوم گوریند این دوتا.
جواد و آرشام از دور پیدایشان میشود.
#سو_من_سه
#نرجس_شکوریان_فرد
#عهد_مانا
#معرفی_کتاب
#کتاب_نوجوان
هوم... چیه مثل گربه زل زدی به من؟
پاهایم را کش میدهم. لگدی حوالهٔ پایش میکنم و میگویم:
میگی یا نه؟ بازم مثل همیشه است؟
رو برمیگرداند و میگوید:
تو که از هفت دولت آبادی. ننه بابا نیستن که من دارم. از دیشب تا حالا دوباره مثل چی به جون هم افتادن. مجبور شدم برم جلو یارو که نزنه، بیوجدان کوبید توی گردنم. اصلا نتونستم بخوابم.
نگاه از روی چشمانش برمیدارم و میاندازم روی گردنش. پس بگو روی موتور صاف نشسته بود. برای خودش غر میزند:
من نمیدونم برای چی کنار هم موندن توی اون طویله.
طویله در ذهنم جان میگیرد. علیرضا را نمیتوانم در فضای بدبوی آنجا تصور کنم. حیف میشود. گاو و خر و گوسفند وجه تشابهشان با علیرضا خیلی کم است. هرچند که خوراک و خواب و شهوتشان مرز مشترک باشد.
پس کدوم گوریند این دوتا.
جواد و آرشام از دور پیدایشان میشود.
#سو_من_سه
#نرجس_شکوریان_فرد
#عهد_مانا
#معرفی_کتاب
#کتاب_نوجوان
۲.۲k
۰۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.