پسران هدفمند🥺💜
فصل دوم پارت نوزدهم .
از زبان تهیونگ:
اون ساجای عوضی ۵ سال پیش منو تقریبا کشت مسموم کرد الانم بیخیال نمیشه خدا عجب چیزی خلق کردی.
داد زدم:ساجا فقط بذار اون دختر بره تو منو میخوای بذار اون بره.
ساجا پوزخندی زد :قبلا آره میخواستمت ولی الان دوست دارم تو و دوستهات و فنهای عوضیت نابود بشین.
ادامه دادم:چرا مرگ ما رو میخوای؟
ساجا:شما مانع پیشرفت من هستین برای همین باید از بین برین.
جین پرید وسط حرف ساجا و گفت:باشه بیا ما رو بکش ولی کاری به فنهامون نداشته باش.
ساجا:عام میدونی این بازی خیلی داره مسخره میشه من میرم بیرون یک هوایی بخورم.
ساجا میخواست فرار کنه همین ک پاشو از در بیرون گذاشت یک نفر به قلبش شلیک کرد و ساجا سعی کرد نفس بکشه ولی نتونست و در آخر جان داد.
تند خودمو به ساجا رسوندم و دستمو گذاشتم روی گردنش دیدم نمیزنه از جام بلند شدم و نگاه فرد ناشناس روبه روم کردم و گفتم:تو کی هستی؟
فرد ناشناس:بعدا خودت میفهمی آقای کیم.
قبل از اینکه بهش برسم رفت..
رفتم تو اتاق پیش دوستهام گفتم:بریمم تمام شد دیگ راحت شدیم.
نامجون داد زد:احمقی تهیونگ؟ یک نفر ساجا رو جلوی چشمهامون کشته و فرار کرده اگ الان فرار نکنیم پای هممون به بازداشتگاه باز میشه باید فرار کنیم ممکنه یکی خبر بده.
تهیونگ:اوه حق با توعه سریع بریم..
یهو یاد آرمیمون افتادم و گفتم:بچه ها صبر کنید بیاین کمک آرمیمون کنیم بلند شه..
شوگا و نامجون و جین به آرمی کمک کردن بلند شه..
رو به آرمی کردم و گفتم:تو خیلی دیوانه یی میدونی این کاری ک داشتی میکردی اشتباه بوده و ممکن بود جانتو از دست بدی؟
آرمی با ریلکس ترین حال ممکن گفت:آره من دیوانم، به خاطر شما حاضرم بارها جانمو بدم .
همه گفتن:این خوبه ک ما رو دوست داری ولی ما واقعا راضی نیستیم جانتو برای ما بدی اگ تو نباشی دیگ بی تی اسی نیس ما نیاز به حمایت تو داریم دختر پس زنده بمون و بجنگ این چیزیه ک ازت میخوایم فهمیدی میتونی این قولو به ما بدی؟
آرمی نفس عمیقی کشید و گفت:باشهه قول میدم قبولهه.
خوبه یی زمزمه کردم و ههمون از کاخ ساجا خارج شدیم و سوار ماشین مدل بالامون شدیم..
آیا این آخر راهه،؟ما میتونیم باز کنسرت اجرا کنیم؟آیا بیگ هیت ما رو دور نمیندازه؟آیا آرمیا میتونن هیترا رو شکست بدن،؟کلی آیا دیگ تو سرمه...
همینطوری ک تو خیال بودم یهو گوشیم لرزید متن پیامو باز کردم و خوندم نوشته بود:اگ میخواین گیر نیافتین باید بیخیال خوانندگی بشین و تازه فنهاتونم باید برن کنار اگ این کاری ک گفتمو انجام ندین اونوقت فنهاتون از بین میرن..
با لرز پیامکو نشان جین دادم جینم نگاهش کرد گفت:چیزی نیس ته ما از پسش برمیایمم .
داد زدم:این دفعه فرق میکنه جین ایندفعه پای جان آرمیهام درمیانه فقط ما نیستیم .
نظر بدین
از زبان تهیونگ:
اون ساجای عوضی ۵ سال پیش منو تقریبا کشت مسموم کرد الانم بیخیال نمیشه خدا عجب چیزی خلق کردی.
داد زدم:ساجا فقط بذار اون دختر بره تو منو میخوای بذار اون بره.
ساجا پوزخندی زد :قبلا آره میخواستمت ولی الان دوست دارم تو و دوستهات و فنهای عوضیت نابود بشین.
ادامه دادم:چرا مرگ ما رو میخوای؟
ساجا:شما مانع پیشرفت من هستین برای همین باید از بین برین.
جین پرید وسط حرف ساجا و گفت:باشه بیا ما رو بکش ولی کاری به فنهامون نداشته باش.
ساجا:عام میدونی این بازی خیلی داره مسخره میشه من میرم بیرون یک هوایی بخورم.
ساجا میخواست فرار کنه همین ک پاشو از در بیرون گذاشت یک نفر به قلبش شلیک کرد و ساجا سعی کرد نفس بکشه ولی نتونست و در آخر جان داد.
تند خودمو به ساجا رسوندم و دستمو گذاشتم روی گردنش دیدم نمیزنه از جام بلند شدم و نگاه فرد ناشناس روبه روم کردم و گفتم:تو کی هستی؟
فرد ناشناس:بعدا خودت میفهمی آقای کیم.
قبل از اینکه بهش برسم رفت..
رفتم تو اتاق پیش دوستهام گفتم:بریمم تمام شد دیگ راحت شدیم.
نامجون داد زد:احمقی تهیونگ؟ یک نفر ساجا رو جلوی چشمهامون کشته و فرار کرده اگ الان فرار نکنیم پای هممون به بازداشتگاه باز میشه باید فرار کنیم ممکنه یکی خبر بده.
تهیونگ:اوه حق با توعه سریع بریم..
یهو یاد آرمیمون افتادم و گفتم:بچه ها صبر کنید بیاین کمک آرمیمون کنیم بلند شه..
شوگا و نامجون و جین به آرمی کمک کردن بلند شه..
رو به آرمی کردم و گفتم:تو خیلی دیوانه یی میدونی این کاری ک داشتی میکردی اشتباه بوده و ممکن بود جانتو از دست بدی؟
آرمی با ریلکس ترین حال ممکن گفت:آره من دیوانم، به خاطر شما حاضرم بارها جانمو بدم .
همه گفتن:این خوبه ک ما رو دوست داری ولی ما واقعا راضی نیستیم جانتو برای ما بدی اگ تو نباشی دیگ بی تی اسی نیس ما نیاز به حمایت تو داریم دختر پس زنده بمون و بجنگ این چیزیه ک ازت میخوایم فهمیدی میتونی این قولو به ما بدی؟
آرمی نفس عمیقی کشید و گفت:باشهه قول میدم قبولهه.
خوبه یی زمزمه کردم و ههمون از کاخ ساجا خارج شدیم و سوار ماشین مدل بالامون شدیم..
آیا این آخر راهه،؟ما میتونیم باز کنسرت اجرا کنیم؟آیا بیگ هیت ما رو دور نمیندازه؟آیا آرمیا میتونن هیترا رو شکست بدن،؟کلی آیا دیگ تو سرمه...
همینطوری ک تو خیال بودم یهو گوشیم لرزید متن پیامو باز کردم و خوندم نوشته بود:اگ میخواین گیر نیافتین باید بیخیال خوانندگی بشین و تازه فنهاتونم باید برن کنار اگ این کاری ک گفتمو انجام ندین اونوقت فنهاتون از بین میرن..
با لرز پیامکو نشان جین دادم جینم نگاهش کرد گفت:چیزی نیس ته ما از پسش برمیایمم .
داد زدم:این دفعه فرق میکنه جین ایندفعه پای جان آرمیهام درمیانه فقط ما نیستیم .
نظر بدین
۴.۴k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.