چای مینوشیدم که به یادش افتادم

🍒🌱چای مینوشیدم که به یادش افتادم :
یکباره دلتنگش شدم,بغض کردم و اشک درچشمانم حلقه زد ∵
همه با تعجب نگاهم کردند ∴
لبخند تلخی زدم و گفتم :
چقدر داغ بود ..😔💔☝️🍒🌱

🍃🌸
دیدگاه ها (۶)

🌱🍒شب ميهمان ِ ساكت ِ اين كنج ِ خلوت استمن ميهمان ساكت ِ شب ،...

🍒🌱گیـرم هوای پر زدنم هسـت... باٰل کـو؟!🍒🌱#قیصر_امین_پور

🌱🍒اگـر بمیـرم از ایـن انتـظار... می آیـی؟بـرای دیـدنِ سنـگِ ...

🍒🌱"بهار، بهار!..." پرنده گفت یا گل گفت؟خواب بودیم و هیچکی صد...

شوهر دو روزه. پارت۵0

وسط یه بازار شلوغ خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد،...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط