تکپارتی
#تکپارتی
#هیونجین
#استری_کیدز
وقتی دوست پسرته و روی نمره هات حساسه و ...
دخترک برای آخرین بار برگه امتحانی را چک کرد و آن را به استادش داد و از کلاس خارج شد و به سمت عمارت مشترک خودش و هیون رفت
وارد عمارت شد که هیون را در روی کاناپه دید
+سلام هیون خوبی
_معلمت چند دقیقه پیش زنگ زد گفت امتحانتو بد دادی*ترسناک،بم،کمی بلند
+آخه خیلی خوندم که
_هع انگار دلت تنبیه میخواد اره من خرجت میکنم که هیچ گوهی نشی؟
خیلی بدرد نخوری
بعد بلند شد و قدم های بلندش رو برداشت و به سمت دخترک رفت
و روبرویش ایستاد و به چشمانش زل زد
و لب باز کرد و گفت
_از این خونه گمشو بیرون هرزه*عربده
+آخه هیون...
ادامه حرفش با سیلی که پسرک زد بهش خورده شد
+این موقع شب؟!
_گمشو وگرنه یه دونه دیگه میزنم که آرزوی مرگ کنی
دخترک از عمارت زد بیرون
اون موقع شب برایش خطرناک بود
در خیابان ها قدم میزد و اشک هایش میریخت
+اون..به من گفت...هرزه ..آخه این چه حرفیه اون مگه منو دوست نداشت
وارد کوچه ای شد ولی کمی که دقت کرد حس کرد کسی داره به او نزدیک میشه
به غقب برگشت که ۳ تا پسر هول دید
!اوه برای زیر خوابی خوبی
×تک تک بیایی زیر هرکدوممون
=هیچی نگین این با خودم
اومدن نزدیکم که یه گوشی به یکیش زدم و عصبانی برگشت و گفت
=هرز*ه جون اذیت نکن وگرنه بد میشه
+گوه نخور گوزو هنوز این غلطا بهت نیومده
سه تاشون ریختن سر دختر و زدنش
میخواستن لباس دخترک را در بیارن که هیون رسید و هرکدوم را در حد مرگ میزد
بعد آن ها فرار کردند و هیون به سمت ا.ت که پخش زمین شده بود نگاه کرد
روی پیشونی و لب های صورتی دختر
زخمی شده بود
آن را به عمارت برد به سمت اتاق مشترک رفتند
دخترک خواست بخوابه که هیون گفت
_معذرت میخوام،حالا میشه بیای برات زخمتو پاک کنم
+باشه*آروم
زخم های دختر را پانسمان میکرد که به لب هایش رسید
و لب هایش را پانسمان کرد و به مدت ۱۰ دقیقه لب هایش را روی لب های دختر گذاشت
تا جایی که نفس کم آوردن
بعد به سمت تخت خواب رفتند و همدیگر را بغل کردند و خوابیدند
_عاشقتم جوجه
End😈💜
#straykids#bangchan#leeknow
#changbin#hyunjin#han#felix
#sungmin#jongin#blackpink#jisoo
#Jennie#rose#lisa#bts#namjoon #shuga#jin#jhope #Jimin#Taehyung#Jungkook
#هیونجین
#استری_کیدز
وقتی دوست پسرته و روی نمره هات حساسه و ...
دخترک برای آخرین بار برگه امتحانی را چک کرد و آن را به استادش داد و از کلاس خارج شد و به سمت عمارت مشترک خودش و هیون رفت
وارد عمارت شد که هیون را در روی کاناپه دید
+سلام هیون خوبی
_معلمت چند دقیقه پیش زنگ زد گفت امتحانتو بد دادی*ترسناک،بم،کمی بلند
+آخه خیلی خوندم که
_هع انگار دلت تنبیه میخواد اره من خرجت میکنم که هیچ گوهی نشی؟
خیلی بدرد نخوری
بعد بلند شد و قدم های بلندش رو برداشت و به سمت دخترک رفت
و روبرویش ایستاد و به چشمانش زل زد
و لب باز کرد و گفت
_از این خونه گمشو بیرون هرزه*عربده
+آخه هیون...
ادامه حرفش با سیلی که پسرک زد بهش خورده شد
+این موقع شب؟!
_گمشو وگرنه یه دونه دیگه میزنم که آرزوی مرگ کنی
دخترک از عمارت زد بیرون
اون موقع شب برایش خطرناک بود
در خیابان ها قدم میزد و اشک هایش میریخت
+اون..به من گفت...هرزه ..آخه این چه حرفیه اون مگه منو دوست نداشت
وارد کوچه ای شد ولی کمی که دقت کرد حس کرد کسی داره به او نزدیک میشه
به غقب برگشت که ۳ تا پسر هول دید
!اوه برای زیر خوابی خوبی
×تک تک بیایی زیر هرکدوممون
=هیچی نگین این با خودم
اومدن نزدیکم که یه گوشی به یکیش زدم و عصبانی برگشت و گفت
=هرز*ه جون اذیت نکن وگرنه بد میشه
+گوه نخور گوزو هنوز این غلطا بهت نیومده
سه تاشون ریختن سر دختر و زدنش
میخواستن لباس دخترک را در بیارن که هیون رسید و هرکدوم را در حد مرگ میزد
بعد آن ها فرار کردند و هیون به سمت ا.ت که پخش زمین شده بود نگاه کرد
روی پیشونی و لب های صورتی دختر
زخمی شده بود
آن را به عمارت برد به سمت اتاق مشترک رفتند
دخترک خواست بخوابه که هیون گفت
_معذرت میخوام،حالا میشه بیای برات زخمتو پاک کنم
+باشه*آروم
زخم های دختر را پانسمان میکرد که به لب هایش رسید
و لب هایش را پانسمان کرد و به مدت ۱۰ دقیقه لب هایش را روی لب های دختر گذاشت
تا جایی که نفس کم آوردن
بعد به سمت تخت خواب رفتند و همدیگر را بغل کردند و خوابیدند
_عاشقتم جوجه
End😈💜
#straykids#bangchan#leeknow
#changbin#hyunjin#han#felix
#sungmin#jongin#blackpink#jisoo
#Jennie#rose#lisa#bts#namjoon #shuga#jin#jhope #Jimin#Taehyung#Jungkook
۳.۴k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.