𝚆𝚑𝚊𝚝 𝚝𝚑𝚎 𝚑𝚎𝚕𝚕 𝚍𝚒𝚍 𝙸 𝚍𝚒 ?
𝚆𝚑𝚊𝚝 𝚝𝚑𝚎 𝚑𝚎𝚕𝚕 𝚍𝚒𝚍 𝙸 𝚍𝚒 ?
𝚃𝚊𝚎𝚑𝚢𝚘𝚘𝚗𝚐 𝚊𝚗𝚍 𝚁𝚊𝚘𝚘𝚗
𝙰𝚍𝚖𝚒𝚗 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗
انسان ها اکثر تنها هستند !
زیرا در غمگین ترین لحظات زنگی کسی کنارشان نیست !
چون آنها خودشان خواهان تنهایی هستند !
وقتی زندگی بر طبق مراد است با یک جمله ناشکرانه همه چیز را متلاشی می کنند !!!
و آن موقع است که میگوییم:
چه غلطی من کردم ؟
پارک رائون جراح قلب و عروق بیمارستان سیانگ کره جنوبی ست که جدیدا با همسر خود اختلاف نظر هایی پیدا می کند که همه شان بلا استثنا به دعوا ختم میشوند!
_یاع ! تهیونگ شی تو حق نداری ...
پسر که دیگر خسته شده بود و درمانده ، تن صدایش را بالا برد و گفت : رائونا بس کن ! پارک رائون تو دقیقا چه مرگته ؟ ها ؟ چرا سر هرچیز کوچیکی زود عصبی میشی؟ چرا سریع دعوا راه میندازی ؟ نمیفهمی من دوستت دارم رائوناا!؟
_واسم مهم نییست کیم تهیونگ ! مهم نیییست !
+ یادت نیست پارک رائون ؟ تو بین دوراهی منو خانوادت من رو انتخاب کردی ...
_خام بودم کار نچشیده ای کردم ... اصن هنوز نفهمیدم از چیت خوشم اومد!
+رائون تو با عشق اتشینت امید زندگیم شدی ! باعث شدی زیر اون عمل یه ماه پیش زنده بمونم ...
_ واقعا امیدوار بودم میمردیییی!!!
تهیونگ با تعجب به عشقش نگاه میکنه و با بغض میگه : ایکاش واقعا نظرت همین باشه تا بعدا پشیمون نشی !
پسرک با بغض از خونه بیرون میره ...
𝚃𝚊𝚎𝚑𝚢𝚘𝚘𝚗𝚐 𝚊𝚗𝚍 𝚁𝚊𝚘𝚘𝚗
𝙰𝚍𝚖𝚒𝚗 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗
انسان ها اکثر تنها هستند !
زیرا در غمگین ترین لحظات زنگی کسی کنارشان نیست !
چون آنها خودشان خواهان تنهایی هستند !
وقتی زندگی بر طبق مراد است با یک جمله ناشکرانه همه چیز را متلاشی می کنند !!!
و آن موقع است که میگوییم:
چه غلطی من کردم ؟
پارک رائون جراح قلب و عروق بیمارستان سیانگ کره جنوبی ست که جدیدا با همسر خود اختلاف نظر هایی پیدا می کند که همه شان بلا استثنا به دعوا ختم میشوند!
_یاع ! تهیونگ شی تو حق نداری ...
پسر که دیگر خسته شده بود و درمانده ، تن صدایش را بالا برد و گفت : رائونا بس کن ! پارک رائون تو دقیقا چه مرگته ؟ ها ؟ چرا سر هرچیز کوچیکی زود عصبی میشی؟ چرا سریع دعوا راه میندازی ؟ نمیفهمی من دوستت دارم رائوناا!؟
_واسم مهم نییست کیم تهیونگ ! مهم نیییست !
+ یادت نیست پارک رائون ؟ تو بین دوراهی منو خانوادت من رو انتخاب کردی ...
_خام بودم کار نچشیده ای کردم ... اصن هنوز نفهمیدم از چیت خوشم اومد!
+رائون تو با عشق اتشینت امید زندگیم شدی ! باعث شدی زیر اون عمل یه ماه پیش زنده بمونم ...
_ واقعا امیدوار بودم میمردیییی!!!
تهیونگ با تعجب به عشقش نگاه میکنه و با بغض میگه : ایکاش واقعا نظرت همین باشه تا بعدا پشیمون نشی !
پسرک با بغض از خونه بیرون میره ...
۴.۶k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.