سناریو
#سناریو
#بی_تی_اس
#BTS
وقتی می بینن داری آشپزی می کنی
نامجون :ا.ت تو اصلا کتاب های آشپزی که بهت داده بودم رو خوندی؟
ا.ت:نیاز به کتاب نیست بلدم خودم
نامجون :باشه
۵مین بعد
نامجون:غذااااا سوخت ا.تتتتت خدا لعنتت کنه
جین:اخیشش استراحت می تونم بکنم بلاخره ا.ت هم دیگه آشپزی بلده (که یهو به این فکر می کنه که اگه آشپز خونم رو آتیش بزنه چه غلطی بکنم)
ا.ت:(درحال آشپزی)
جین:برو گمشو اون ور ا.ت
ا.ت:چرا
جین :آشپز خونم رو به گند میکشی
شوگا:آتیش بزنی اینجا رو من می دونم با تو
ا.ت:خیالت راحت
۱۰مین بعد
ا.ت:شوگااااا بیا شام
شوگا:اومدم
شوگا:یا ابالفضل پدر...س...گ این چه کوفتیهههه
هوپی :سانشاینم بزار کمکت کنم
ا.ت: خودم بلدم
هوپی:دلت میاد به من بگی نه(خیلی آروم و مظلومانه)
ا.ت:باشه بیا کمک
جیمین:(دارین موچی می خورین )
تهیونگ:یونتان بیا از اینجا بریم تا آتیش نگرفتیم
جونکوک:به به چه غذای خوبی
ا.ت:معلومه که خوبه
جونکوک :(وقتی ا.ت میره که نمک بیاره)برم غذا رو بندازم اشغالی
لایک یادت نره کیوتم😊😉😉
راستی اگه درخواستی داشتین بگین حتما می زارم 😉
#بی_تی_اس
#BTS
وقتی می بینن داری آشپزی می کنی
نامجون :ا.ت تو اصلا کتاب های آشپزی که بهت داده بودم رو خوندی؟
ا.ت:نیاز به کتاب نیست بلدم خودم
نامجون :باشه
۵مین بعد
نامجون:غذااااا سوخت ا.تتتتت خدا لعنتت کنه
جین:اخیشش استراحت می تونم بکنم بلاخره ا.ت هم دیگه آشپزی بلده (که یهو به این فکر می کنه که اگه آشپز خونم رو آتیش بزنه چه غلطی بکنم)
ا.ت:(درحال آشپزی)
جین:برو گمشو اون ور ا.ت
ا.ت:چرا
جین :آشپز خونم رو به گند میکشی
شوگا:آتیش بزنی اینجا رو من می دونم با تو
ا.ت:خیالت راحت
۱۰مین بعد
ا.ت:شوگااااا بیا شام
شوگا:اومدم
شوگا:یا ابالفضل پدر...س...گ این چه کوفتیهههه
هوپی :سانشاینم بزار کمکت کنم
ا.ت: خودم بلدم
هوپی:دلت میاد به من بگی نه(خیلی آروم و مظلومانه)
ا.ت:باشه بیا کمک
جیمین:(دارین موچی می خورین )
تهیونگ:یونتان بیا از اینجا بریم تا آتیش نگرفتیم
جونکوک:به به چه غذای خوبی
ا.ت:معلومه که خوبه
جونکوک :(وقتی ا.ت میره که نمک بیاره)برم غذا رو بندازم اشغالی
لایک یادت نره کیوتم😊😉😉
راستی اگه درخواستی داشتین بگین حتما می زارم 😉
۱.۱k
۲۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.