شمعدانی

شمعدانی
گلدان شمعدانی گل های سرخ دارد
مثل دلی که دایم از سینه خون ببارد
شاید چنار پیری گل را ندیده باشد
یا مثل بوته ی خار مشکل ببار آرد
در باغ سبز احساس گلها برنگ عشقند
هر لحظه باغ رویش داغ بنفشه دارد
گلهای فانتزیمان در دیده تر نماید
گویا کسی به گلدان دیگر گلی نکارد
ماییم و دیده و دل محتاج باغ پر گل
حیف است شاخه عشق در سینه گل ندارد
تا باغبان نباشد بی تاب تر زخورشید
در نوبهار زایش ازباغ گل نبارد
هر جا دلی است مشتاق یا تشنه ی محبت
یک باغ ...
دیدگاه ها (۲)

دنگ...، دنگ ....لحظه‌ها می‌گذردآنچه بگذشت، نمی‌آید باز...قصه...

گفتہ بودم بہ تو،بدترین آدم دنیا هم کہ باشم ؛هیچگاه هیچکس برا...

اینقـدرسوسومـے‌زنمشـایَد یہ‌شبدیدے‌منو السلام علیک یا ابا عب...

السَلا'مُـ عَلَیڪَـ یا'اَبا'عَبداݪلــ✋ ــــــهسَلام میدهــ😍...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط