گفت بودم ب تو

گفتہ بودم بہ تو،
بدترین آدم دنیا هم کہ باشم ؛هیچگاه
هیچکس
برایت "من"
نمیشود:|
و
تو
سنگدل ترین آدم دنیا هم کہ باشے،
روزے دلت برایم لک میزند!
اما:|
حالا کہ دست و پا دراز تر از همیشہ برگشته اے؛
خیال ندارم تو را دوباره درگیر کنم،
با روزمرگے هایم!
لطفا همانجا بمان...
نزدیک شدن بہ من؛
درست مثل همنشینے ‌بادکنکے رقصان،با تیزے تیغ است!
خطرناکم و برنده!
نمیخواهم
تندے کلام یا رفتارم تو را بیش از این آزرده خاطر کند!
پس بے معرفت جان؛
لطفا همانجا بمان...
اینبار
دورے؛دوستے نمے آورد:)
دیدگاه ها (۲)

تو متعلق بہ زمستانے و این سرد بودنت کمے منطقے به نظر مے رسد!...

در کنار آنهایی باش که نور می‌آورند و جادو می‌کنند،آنها که با...

دنگ...، دنگ ....لحظه‌ها می‌گذردآنچه بگذشت، نمی‌آید باز...قصه...

شمعدانیگلدان شمعدانی گل های سرخ داردمثل دلی که دایم از سینه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط