خوشه ای از بدنت را بتکان نوش کنم
خوشه ای از بدنت را بتکان نوش کنم
با لب سرخ تو صد قافله مدهوش کنم
چه دل انگیز شود صبح وصال من و تو
دو جهان غرق خرامیدن و فرنوش کنم
من اگر، با تو اگر، دست به دور کمرت
هر چه غیر از تو به ولله فراموش کنم
بچکان تیر و بزن پلک و بکش آهو را
که دو چندان هوس سینه و آغوش کنم
ماه بانوی عسل چشم و لب انگورِ بلا
می شود آتش این وسوسه خاموش کنم؟
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
آیینه مست میشود از حسن روی تو
گل هم به وجد آمده از عطر بوی تو
لبخند میزنی و فریبنده میشوی
پر میکشد چکاوک روحم به سوی تو
حرفی بزن، شکوه صدای تو معجزهست
امید زنده میشود از گفتگوی تو
خورشید پشت پلک لطیف تو خفته است
شب جلوه است از صفت رنگ موی تو
از مهر و ماه و آینه، از آب، برتری
یک دم مباد خسته، دل از جستجوی تو
گفتی که آرزوی بزرگ تو چیست؟ نیست،
از هر چه هست و نیست مگر آرزوی تو
ای خلسهی شرابِ تو مستیفزای من
پر می کنم پیالهی دل از سبوی تو
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
با لب سرخ تو صد قافله مدهوش کنم
چه دل انگیز شود صبح وصال من و تو
دو جهان غرق خرامیدن و فرنوش کنم
من اگر، با تو اگر، دست به دور کمرت
هر چه غیر از تو به ولله فراموش کنم
بچکان تیر و بزن پلک و بکش آهو را
که دو چندان هوس سینه و آغوش کنم
ماه بانوی عسل چشم و لب انگورِ بلا
می شود آتش این وسوسه خاموش کنم؟
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
آیینه مست میشود از حسن روی تو
گل هم به وجد آمده از عطر بوی تو
لبخند میزنی و فریبنده میشوی
پر میکشد چکاوک روحم به سوی تو
حرفی بزن، شکوه صدای تو معجزهست
امید زنده میشود از گفتگوی تو
خورشید پشت پلک لطیف تو خفته است
شب جلوه است از صفت رنگ موی تو
از مهر و ماه و آینه، از آب، برتری
یک دم مباد خسته، دل از جستجوی تو
گفتی که آرزوی بزرگ تو چیست؟ نیست،
از هر چه هست و نیست مگر آرزوی تو
ای خلسهی شرابِ تو مستیفزای من
پر می کنم پیالهی دل از سبوی تو
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
۱.۰k
۱۱ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.