سناریو بی تی اس:
سناریو بی تی اس:
وقتی مردود میشن📕
نامجون: بچم افسردگی گرفته دیوونه شده
تا همین نیم ساعت پیش خودشو توی اتاق قرنطینه کرده بود ولی الان بیرون اومده رفته توی کوچه خاک و گل خیابون رو میریزه روی سر و صورتش آتیش روشن کرده. و میخونه: سیه رتبه اول خودمو تو گل میپلکونم محض رضای معلمو خودمو توگل میپلکونم... وسطش هم میگه خدا ازت نگذره ادمین😔(نامجون: الهی خیر نبینی ادمین😭 ادمین: آقا به من چه😐 نامجون: همش تقصیر توئه😑 ادمین: بعدا راحبش باهم حرف میزنیم..)
جین: مردودی نصیبتون نشه ایشالله.. رفته دم دانشگاه یه سر صدایی انداخته که نگم..
داره به معلم میگه لااقل به خاطر چهره ی هندسامم 5 نمره میدادی!! معلمم اصلا زیر بار نمیره حتی محلش نمیده.. آخرش با لگد از دانشگاه بیرونش میکنن😐 (جین: ادمین ببین با ورلد واید هندسام چیکار کردن🥺 ادمین: بمیرم برات ایشالله 😭)
یونگی: بخاطر اینکه سر جلسه امتحان خواب بوده معلم میخواسته بیدارش کنه ولی بچم عصبانی میشه انقدر فوش به معلم و دانشگاه میده انظباطش که هیچ از دانشگاه پرتش کردن بیرون حالا هم هر چی بهش میگیم برو امتحان بده میگه نمیخوام تازه از شرش خلاص شدم😁 (ادمین: لااقل یه امتحان برو بده😐 یونگی......*در خواب ناز تشریف دارن*)
جیهوپ: توی امتحان سوال اومده بود در داستان لیلی و مجنون چه اتفاقی افتاد جیهوپم جواب میده مجنون برای لیلی میخونه واویلا لیلی دوست دارم خیلی... و همینگونه میگذره که بهو با ریتمش شروع مبکنه قر دادن که هیچ بقیه کلاس هم شروع میکنن رقصیدن و نه تنها مردود میشه انطباطش هم 19 تا ازش کم میشه.(ادمین: نچ نچ جیهوپ نمره انظباطت شده 1؟ جیهوپ: حالا مهم نیست به هر حال قر توی کمر بقیت انداختم😁)
جیمین: وقتی خبر مردودیش میاد نامجون با دمپایی بهش حمله ور میشه و همچون موش و گربه تمام سهرو میگردن و وقتی برمیگردن نامجون یه کوه کتاب درسی بهش میده و تا تمومش نکنه نمیزاره بیاد بیرون.. هیچی دیگه بچه مظلومم میره همشونو میخونه.
تهیونگ:از اونجایی که امتحان قبلی رو هم مردود شده بود میترسه اگه بگه این یکی هم مردود شده نامجون با دمپایی شهیدش کنه://واسه همینم میره یه عروسک شبیه خودش درست میکنه و زیرخاک دفنش میکنه و خودشم یه چادر میپوشه میشینه سر خاک عروسکه و زار زار و های های گریه میکنه و میزنه تو سر و صورت خودش و میگه واااای بچم مردود شد وااای چه خاکی به سرم بریزم واااای نامجون بچمو کشت:///
جونگکوک:ایشون شیرموز ریخته رو برگه امتحانش و اصلا به هیچ ورش نیست که مردود شده و داره کیف میکنه برا خودش://(کوک:ادمین کجا میری؟😐 ادمین:میرم از دست تو و هیونگات تو افق و عمود و اُریب و شرق و غرب و شمال و جنوب و....کلا از همه جهت محو بشم😐)
سناریو که نه تومار نوشتم😅
وقتی مردود میشن📕
نامجون: بچم افسردگی گرفته دیوونه شده
تا همین نیم ساعت پیش خودشو توی اتاق قرنطینه کرده بود ولی الان بیرون اومده رفته توی کوچه خاک و گل خیابون رو میریزه روی سر و صورتش آتیش روشن کرده. و میخونه: سیه رتبه اول خودمو تو گل میپلکونم محض رضای معلمو خودمو توگل میپلکونم... وسطش هم میگه خدا ازت نگذره ادمین😔(نامجون: الهی خیر نبینی ادمین😭 ادمین: آقا به من چه😐 نامجون: همش تقصیر توئه😑 ادمین: بعدا راحبش باهم حرف میزنیم..)
جین: مردودی نصیبتون نشه ایشالله.. رفته دم دانشگاه یه سر صدایی انداخته که نگم..
داره به معلم میگه لااقل به خاطر چهره ی هندسامم 5 نمره میدادی!! معلمم اصلا زیر بار نمیره حتی محلش نمیده.. آخرش با لگد از دانشگاه بیرونش میکنن😐 (جین: ادمین ببین با ورلد واید هندسام چیکار کردن🥺 ادمین: بمیرم برات ایشالله 😭)
یونگی: بخاطر اینکه سر جلسه امتحان خواب بوده معلم میخواسته بیدارش کنه ولی بچم عصبانی میشه انقدر فوش به معلم و دانشگاه میده انظباطش که هیچ از دانشگاه پرتش کردن بیرون حالا هم هر چی بهش میگیم برو امتحان بده میگه نمیخوام تازه از شرش خلاص شدم😁 (ادمین: لااقل یه امتحان برو بده😐 یونگی......*در خواب ناز تشریف دارن*)
جیهوپ: توی امتحان سوال اومده بود در داستان لیلی و مجنون چه اتفاقی افتاد جیهوپم جواب میده مجنون برای لیلی میخونه واویلا لیلی دوست دارم خیلی... و همینگونه میگذره که بهو با ریتمش شروع مبکنه قر دادن که هیچ بقیه کلاس هم شروع میکنن رقصیدن و نه تنها مردود میشه انطباطش هم 19 تا ازش کم میشه.(ادمین: نچ نچ جیهوپ نمره انظباطت شده 1؟ جیهوپ: حالا مهم نیست به هر حال قر توی کمر بقیت انداختم😁)
جیمین: وقتی خبر مردودیش میاد نامجون با دمپایی بهش حمله ور میشه و همچون موش و گربه تمام سهرو میگردن و وقتی برمیگردن نامجون یه کوه کتاب درسی بهش میده و تا تمومش نکنه نمیزاره بیاد بیرون.. هیچی دیگه بچه مظلومم میره همشونو میخونه.
تهیونگ:از اونجایی که امتحان قبلی رو هم مردود شده بود میترسه اگه بگه این یکی هم مردود شده نامجون با دمپایی شهیدش کنه://واسه همینم میره یه عروسک شبیه خودش درست میکنه و زیرخاک دفنش میکنه و خودشم یه چادر میپوشه میشینه سر خاک عروسکه و زار زار و های های گریه میکنه و میزنه تو سر و صورت خودش و میگه واااای بچم مردود شد وااای چه خاکی به سرم بریزم واااای نامجون بچمو کشت:///
جونگکوک:ایشون شیرموز ریخته رو برگه امتحانش و اصلا به هیچ ورش نیست که مردود شده و داره کیف میکنه برا خودش://(کوک:ادمین کجا میری؟😐 ادمین:میرم از دست تو و هیونگات تو افق و عمود و اُریب و شرق و غرب و شمال و جنوب و....کلا از همه جهت محو بشم😐)
سناریو که نه تومار نوشتم😅
۱۱.۹k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.