به صَحراچون رَوَم آیَم به سویَت
به صَحراچون رَوَم آیَم به سویَت
کُنَم دَر بینِ گُلها جُستجویَت
به هَر سو رو کُنَم روی تو بینَم
ندیدَم لاله زارای جُز به جویَت
کنارِ گُل تو را صَد خانه دیدَم
تو بودی و تو و جام و سَبویَت
بریز از باده ی تلخِ نِگاهَت
که مُردَم از دِلِ بیهوده گویَت
کُنَم دَر بینِ گُلها جُستجویَت
به هَر سو رو کُنَم روی تو بینَم
ندیدَم لاله زارای جُز به جویَت
کنارِ گُل تو را صَد خانه دیدَم
تو بودی و تو و جام و سَبویَت
بریز از باده ی تلخِ نِگاهَت
که مُردَم از دِلِ بیهوده گویَت
۵.۷k
۱۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.