My King 👑
My King 👑
part 1
ویو یونگی
با اسبم رفته بودم دشت تا شکار کنم رفته بودم که با یه دختر خوشگل مواجه شدم لباسش از قبیله سلطنتی ها بود هر کسی اینو نداشت و هرکسی نمیپوشیدش از اسبم پیاده شدم و به یه درخت بستمش
ویو ماری
رفتم دشت تا یکم قارچ بچینم داشتم قارچ میچیدم که به خرگوشی رو دیدم خواستم بگیرمش که دیدم رفت پشت پای کسی سرمو بالا آوردم که با یه پسره مواجه شدم لباسش مثل پادشاها بود
ویو یونگی
چقدر گوگولی بود نه نه نه اینا چیه من دارم میگم
یونگی:ببخشید شما ملکه اید؟
ماری:(محو یونگی)
یونگی دستشو رو صورتش تکون میده که ا.ت به خودش میاد
ماری:ببخشید چیزی گفتین؟
یونگی:شما ملکه اید؟
ماری:عاااا خوب بله من ملکه ام چطور؟
یونگی:آخه تو هیچکدوم از مراسم ها ندیدمتون
ماری:پس شما ام پادشاهید
یونگی:یجورایی میشه گفت بله
ماری:آها
یونگی:دختر کدوم پادشاهید؟
ماری: جونگ سان کیم
ماری: شما چی؟
یونگی:لی جونگ مین
یونگی:فکر کنم پدرامون دوست باشن
ماری:اره فکر کنم
یونگی:واسه چی به این جنگل اومدین؟
ماری:اومدم تا قارچ بچینم
یونگی:با اسب اومدین؟
ماری: درسته
ماری:شما برای چی اومدین
یونگی:شکار
ماری:آها
ماری ویو
بلند شدم
ماری:چند سالتونه؟
یونگی:۲۸ شما چند سالتونه؟
ماری:۲۱
یونگی:با اجازتون من دیگه میرم پرنسس
رفت منم وسایلمو برداشتم رفتم سمت اسبم سوارش شدم رفتم سمت قصر بعدش رفتم تو آشپز خونه قارچ هارو گذاشتم و اومدم بیرون و رفتم تو اتاقم تا وسیله بردارم و برم خرید
.........
اگه پارت بعدی و میخواین
لایک ۲۰ تا
part 1
ویو یونگی
با اسبم رفته بودم دشت تا شکار کنم رفته بودم که با یه دختر خوشگل مواجه شدم لباسش از قبیله سلطنتی ها بود هر کسی اینو نداشت و هرکسی نمیپوشیدش از اسبم پیاده شدم و به یه درخت بستمش
ویو ماری
رفتم دشت تا یکم قارچ بچینم داشتم قارچ میچیدم که به خرگوشی رو دیدم خواستم بگیرمش که دیدم رفت پشت پای کسی سرمو بالا آوردم که با یه پسره مواجه شدم لباسش مثل پادشاها بود
ویو یونگی
چقدر گوگولی بود نه نه نه اینا چیه من دارم میگم
یونگی:ببخشید شما ملکه اید؟
ماری:(محو یونگی)
یونگی دستشو رو صورتش تکون میده که ا.ت به خودش میاد
ماری:ببخشید چیزی گفتین؟
یونگی:شما ملکه اید؟
ماری:عاااا خوب بله من ملکه ام چطور؟
یونگی:آخه تو هیچکدوم از مراسم ها ندیدمتون
ماری:پس شما ام پادشاهید
یونگی:یجورایی میشه گفت بله
ماری:آها
یونگی:دختر کدوم پادشاهید؟
ماری: جونگ سان کیم
ماری: شما چی؟
یونگی:لی جونگ مین
یونگی:فکر کنم پدرامون دوست باشن
ماری:اره فکر کنم
یونگی:واسه چی به این جنگل اومدین؟
ماری:اومدم تا قارچ بچینم
یونگی:با اسب اومدین؟
ماری: درسته
ماری:شما برای چی اومدین
یونگی:شکار
ماری:آها
ماری ویو
بلند شدم
ماری:چند سالتونه؟
یونگی:۲۸ شما چند سالتونه؟
ماری:۲۱
یونگی:با اجازتون من دیگه میرم پرنسس
رفت منم وسایلمو برداشتم رفتم سمت اسبم سوارش شدم رفتم سمت قصر بعدش رفتم تو آشپز خونه قارچ هارو گذاشتم و اومدم بیرون و رفتم تو اتاقم تا وسیله بردارم و برم خرید
.........
اگه پارت بعدی و میخواین
لایک ۲۰ تا
۷۷۵
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.