قرص مسکن از عجیبترین اختراعات بشر است قرص را ته گلو می

قرص مسکن از عجیب‌ترین اختراعات بشر است. قرص را ته گلو می‌اندازی و آن را با جرعه‌ای آب به دوزخ درونت می‌فرستی و انتظار می‌کشی تا اثر کند و از تو چیزی بسازد که نیستی؛ کالبدی آسوده و بی‌درد.
مسکن مثل شمشیرزنی بی‌روح و خبره سراغ دردهای پراکنده می‌رود و تیغ را در گردن کوتاه و فربه‌شان فرو می‌کند و جسمت پر می‌شود از تن‌های بی‌سرِ گذرا.
برای چند ساعتی مهاجر موقت و غیرقانونیِ جهانی می‌شوی که در آن رنجی نیست؛ تن‌های سالم و شگفت‌انگیز.
کم‌کم اثر قرص از بین می‌رود و کالسکه‌ها کدو می‌شوند. دوباره در خود جمع می‌شوی و‌ فکر می‌کنی هیچ چیز همیشگی نیست؛ نه مرارت و سختی و نه مسرت و آسودگی.
بعد انتظار می‌کشی تا ورق برگردد.

#آنالی_اکبری
دیدگاه ها (۰)

در میانسالی با من مهربان‌تر حرف بزنمن کودکی‌های خوبی نداشته‌...

گاهی به لبهایی فکر کن که بوسیدی. به شهد علاقه. به لحظه های ن...

ضعیف شده بود. از نظر جسمی هیچ مشکلی نداشت ولی با روح و روان ...

میدونست از صدای رعد و برق وحشت می کنم. اولین آسمون غُرمبه زد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط