خب آدم جوش می آورد

خب آدم جوش می آورد....
فکر کن یک مشت انرژی لعنتی بماند درونت...
یک مشت حرف، قربان صدقه...
یک بغل محکم، یک جانم گفتن کشدارپ بانمک...
خب هر کس باشد خل میشود...
با خودش بلند بلند حرف میزند...
حتی گاهی فریاد میزند با لگد میزند زیر هر چه جلوی پایش باشد...
اصلا آدم شش روز هفته شش و نیم صبح از خواب بیدار شدن،
از رییس ایراد گیر حرف شنیدن، تا بوق سگ کار کردن را تحمل می کند که چه؟
که یک آخر هفته ای باشد که سرش به تنش بیارزد، که معدل روزهایش نرسد به صفر، به تک ماده...
خب آدم آدم است ده بار با دوست همجنسش برود بیرون یک یازدهمین باری میرسد که دلش بخواهد جمعه صبح را تووی یک بغل محکم چشم باز کند...
انقدر چیزها میشود تووی همین باهم بودن لعنتی پیدا کرد که هر چقدر خودت را گم کنی در کار، ورزش،خرید، فیلم و هر گول زنک دیگری؛
هر چقدر این نخ افکارت را محکم بچسبی، حواسش را پرت کنی سمت فکرهای خوب
می چرخد و می چرخد و می چرخد... و آخر باز سر از این حفره خالی مانده در می آورد...
این ها را نگفتم که ناله کرده باشم
گفتم برای آن موقع ها که در صندلی نرمت جا به جا میشوی و منی را که تا اینجا پرم از جای خالی،
تشویق می کنی به " از تنهایی لذت بردن" مشاور من
دیدگاه ها (۲۴)

تنهاترین زن تاریخ منم وقتی بہ جُرم دوست داشتنت چمن‌زار گیسوا...

بعد از داشتنم دست از دوست داشتنم بر ندار؛باز تو خیابون روسری...

اگه از من بپرسی "آدما چند بار تو زندگیشون عاشق میشن" بهت میگ...

همان اول وجودم را به خودَش گره زدگفت تا وقتی "تو" باشی،"من" ...

پارت ۴ موضوع : نفرین عشق سیاه لیری: وقتی چسبوندم به دیوار خی...

p¹²شبیه روح بود.. شنبه رسید.. و جونگکوک وارد خونه شد.. ات سر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط