بچه یه جور رفتار کنید که با مافیای بندر بریم سفر
رزی: چوویییاا تو بیا پیش من بشین
چویا: برو بابا 😐
*رزی وانمود کرد که داشت گریه میکرد*
رزی: اااههههههههههه بابا چویا نمیخواد من پیشش بشینم... فکر میکنه من روانی ام.. البته که راست میگه😐
چویا: برو بابا 😐
*رزی وانمود کرد که داشت گریه میکرد*
رزی: اااههههههههههه بابا چویا نمیخواد من پیشش بشینم... فکر میکنه من روانی ام.. البته که راست میگه😐
۳۰۱
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.