P
P¹²
دستشو بالاای سرم قفل کرد صورتش رو هی بهم نزدیک تر میکرد منم از ترس چشمام رو بستم
ویو تهیونگ
میخواستم بترسونمش هی صورتمو نزدیکتر میکردم که دیدم چشماشو بست یه پوزخند زدم
+ وقتی بهت میگم میترسی نگو نه
- ........
از روش بلند شدم ولی هنوز سرخ بود
+ پاشو بریم پایین الان میگن دارن کاری میکنن
- هان چی بریم بریم
از روی تخت بلند شد گوشیش رو برداشت منم سیگارم رو خاموش کردم و رفتیم پایین
+ میدونی که باید چجوری رفتار کنی؟
- آره میدونم
دستشو توی دستم گذاشت و از پله ها پایین رفتیم
جینی: سلام داداش جونم
+ سلام آبجی گلم
جیمین : آهوم
جینی : چیه حسودی کردی
جیمین : تو تا حالا به من نگفتی جیمین جونم
جینی : خوب از این به بعد بهت میگم شوهر جونم خوبه
+ بابا انقدر لوس بازی در نیارید حالمون بهم خورد
همه :😂😂
رفتیم نشستیم
پ،ت: خوب عروس خانم ساکت و جمع کردی قرار بری یک هفته حال کنید من نوه میخوام
م،ت: عزیزم بزار عروسی کنن بعد
ویو تینا
وای یعنی ما باید توی این یک هفته بچه درست کنیم
جین: چیشد زن داداش نکنه باور کردی داره شوخی میکنه
+ راست میگه عزیزم باور نکن عشقم
جاننننن عشقم با چشمای درشت بهش نگاه میکردم
روزی : چیه چرا اینجوری نگاش میکنی
- نه عادت ندارم یک زره
با یک لبخند مهربانانه ای نگاه میکرد بهم دلم میخواست بخورمش
مامان : خوب من برم میز رو بچینم
م،ت: وایستا منم بیام کمکت
مامان: نه بابا تو مهمونی
جینی : منو زن داداش میرم
روزی: راست میگه بریم جینی
- تو رو نمیگه بشین با این حالت من رو میگه بریم جینی
+ وای چه زود عادت کردی
- ما اینیم دیگه هانی
جیمین : اون وقت ما حال بهم زنیم آره
جین : اینو راست میگه
- خودتون رو اول ازدواج یادتون نیست
جین : هان چیزه
+ چیه جواب بده دیگه
ادامه دارد .......
دستشو بالاای سرم قفل کرد صورتش رو هی بهم نزدیک تر میکرد منم از ترس چشمام رو بستم
ویو تهیونگ
میخواستم بترسونمش هی صورتمو نزدیکتر میکردم که دیدم چشماشو بست یه پوزخند زدم
+ وقتی بهت میگم میترسی نگو نه
- ........
از روش بلند شدم ولی هنوز سرخ بود
+ پاشو بریم پایین الان میگن دارن کاری میکنن
- هان چی بریم بریم
از روی تخت بلند شد گوشیش رو برداشت منم سیگارم رو خاموش کردم و رفتیم پایین
+ میدونی که باید چجوری رفتار کنی؟
- آره میدونم
دستشو توی دستم گذاشت و از پله ها پایین رفتیم
جینی: سلام داداش جونم
+ سلام آبجی گلم
جیمین : آهوم
جینی : چیه حسودی کردی
جیمین : تو تا حالا به من نگفتی جیمین جونم
جینی : خوب از این به بعد بهت میگم شوهر جونم خوبه
+ بابا انقدر لوس بازی در نیارید حالمون بهم خورد
همه :😂😂
رفتیم نشستیم
پ،ت: خوب عروس خانم ساکت و جمع کردی قرار بری یک هفته حال کنید من نوه میخوام
م،ت: عزیزم بزار عروسی کنن بعد
ویو تینا
وای یعنی ما باید توی این یک هفته بچه درست کنیم
جین: چیشد زن داداش نکنه باور کردی داره شوخی میکنه
+ راست میگه عزیزم باور نکن عشقم
جاننننن عشقم با چشمای درشت بهش نگاه میکردم
روزی : چیه چرا اینجوری نگاش میکنی
- نه عادت ندارم یک زره
با یک لبخند مهربانانه ای نگاه میکرد بهم دلم میخواست بخورمش
مامان : خوب من برم میز رو بچینم
م،ت: وایستا منم بیام کمکت
مامان: نه بابا تو مهمونی
جینی : منو زن داداش میرم
روزی: راست میگه بریم جینی
- تو رو نمیگه بشین با این حالت من رو میگه بریم جینی
+ وای چه زود عادت کردی
- ما اینیم دیگه هانی
جیمین : اون وقت ما حال بهم زنیم آره
جین : اینو راست میگه
- خودتون رو اول ازدواج یادتون نیست
جین : هان چیزه
+ چیه جواب بده دیگه
ادامه دارد .......
- ۱۴.۱k
- ۰۶ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط