میدونستم این همه دوس داشتن

میدونستم این همه دوس داشتن
آخرش کار دستم میده..
دارم دوس داشتنتو بیرون میکنم؛
به زور میخوام بالا بیارمش،
اما با سرفه های خونی
روبرو میشم..!
مثل اینکه دوس داشتنت
اگه بخواد از وجودم بره بیرون
یه تیکه هایی از بدنم رو جدا میکنه
بدجوری زخمیم میکنه!
یه تیکه هایی مثلِ قلب
یا شایدم ریه..
آخه بهت گفته بودم که نفسمی
تپش قلبمی، خون تو رگامی!
نگفته بودم؟!
دیدگاه ها (۹۷)

سوءتفاهم شایدتلخ ترین کلمه تاریخ باشدوقتی دوستت دارمو خیال م...

من خاک خورده دوستت دارماز آن دوست داشتن هایی کهاز دور پر از ...

اولین باری که باهم به ساحل رفتیم یادت می آید؟کفش های تابستان...

آهای غریبه ی دوست داشتنی من..دیشب انقدر در خیالت بودم که بال...

# رز _ سیاه PART _ 42 تارا: پشت سر هم سرفه میکردم گلوم بدجور...

مرا آرزو نکن p5

yek tarafe part : 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط