بسم رب المهدی عج

بسم رب المهدی عج

در شهر ما دیوانه ای زندگی میکند که همه او را دست می اندازند و در کوچه پس کوچه های شهر بازیچهٔ بچه ها قرار میگیرد.

روزی او را در کوچه ای دیدم که با کودکانی که او را بازیچهٔ خود قرار داده بودند با خنده و شادی بازی میکرد.

او را به خانه بردم و پرسیدم: 
چرا کودکانی که تو را مسخره میکنند و به تو و حرفها و کارهایت میخندند ، از خود نمیرانی؟؟

با خنده گفت: 
«مگر دیوانه شده ام که بندگان خدا را از خود برانم در حالیکه میتوانم لبخند را به آنها هدیه دهم؟»

جوابش مرا مدتی در فکر فرو برد!
دوباره از او پرسیدم:

قشنگترین و زشت ترین چیزی را که تا به حال دیده ای برایم تعریف کن ..

لیوان آبی که در اتاق بود را برداشت و سر کشید.
با آستینِ لباسش را آبی که از دهانش شر کرده بود پاک کرد و گفت:
قشنگترین چیزی که در تمام عمرم دیده ام لبخندی است که پدرم هنگام مرگ بر لب داشت.

و زشت ترین چیزی که دیده ام مراسم خاکسپاری پدرم بود که همه گریه کنان جسد را دفن میکردند.

پرسیدم:
چرا به نظر تو زشت بود؟
مگر مراسم خاکسپاری ، بدون گریه هم میشود؟

جواب داد:
«مگر برای کسی که به مرگ لبخند زده است باید گریه کرد؟؟

و من از آن روز در این فکر هستم که
آیا این مرد دیوانه است ، یا مردم شهر ما دیوانه اند که او را دیوانه می پندارند؟؟...
جاء الحق و زهق الباطل
درثواب نشر؛ شریک باشید...
نشر مطالبمون باذکر لینک بلامانع است.و مشکل شرعی ندارد.
        اللهم عجل لولیک فرج
پیج فرهنگی مذهبی جاء الحق و زهق الباطل
http://line.me/ti/p/%40iqh5001v
http://line.me/ti/p/%40iqh5001v
http://line.me/ti/p/%40iqh5001v
http://line.me/ti/p/%40iqh5001v
دیدگاه ها (۳)

بسم الله الرحمن الرحیم خطبه 17:روانشناسی مدّعیان دروغین ...

در کجای قرآن چادر آمده؟ شاید این سوال در ذهنتان پیش آمده باش...

بسم رب الشهدا و الصدیقین:چند میلیون چک کشیده بود. داد دستم. ...

این داستان شاید واقعی نباشه...! اما ای کاش همه ی ما یه جوری ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط