هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانم

هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانم
پرم از حس دلگیری که نامش را نمی دانم

تو اقیانوس سرشار از تلاطم های آرامی
و من دریاچه ی اشکی که دایم رو به طغیانم

بزن نی باز غوغا کن..بزن دف شور برپا کن
به هر سوزی بگریانم به هرسازی برقصانم

ببین آیینه وار از حس تصویر تو لبریزم
تو آرامی من آرامم،پریشانی پریشانم

اگر شعری نوشتم رونویسی از نگاهت بود
که این دیوانگی ها را من از چشم تو می خوانم...
دیدگاه ها (۱)

آﺩﻣﺎﯼ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻋﺎﺷﻖ میشن …ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺣﺴﺎﺳ...

سلامتی‌ڪسی‌ڪه...الڪی‌میگفت‌دوسـت‌دارم...الڪی‌میگفت عاشقتم......

در ازدحام سؤظنت ...از ارتفاع ذهنت سقوط کردمانگار خیال مرگ تو...

درد یعنی که نماندن به صلاحش باشدبگذاری برود! آه... به اصرار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط