می نویسم به روی آیینه ، آرزوهای ناتمامم را
می نویسم به روی آیینه ، آرزوهای ناتمامم را
تا نخواند کسی به غیر از تو ، نامه های بدون نامم را
می نویسم که عاشقت هستم ، می نویسم که دوستت دارم
می نویسم اگر که گُم نکند، یاد تو ، رشتهٔ کلامم را
دوست دارم بناممت باران ، دوست دارم بخوانمت خورشید
تا که رنگین کمان زیبایت ، پُر کند لحظه های بامم را
ای پرستوی رفته از بامم ، خانه ات در کجای این شهر است
که ندیدی از آن بلندی ها ، دانه های بدون دامم را ؟
چشمهایت ، برای چشمانم ، حکم جام شراب را دارند
کاش میشد به من بنوشانی ، آخرین جرعه های جامم را
دوست دارم که مرهمی باشی ، روی زخمی که خود به من زده ای
من که داغ تو را به دل دارم ، از تو میخواهم التیامم را
بی خبر بود و بی خداحافظ ، شیوهٔ دل بُریدنت اما
دوست دارم که پاسخم بدهی ، لااقل پاسخ سلامم را ....
تا نخواند کسی به غیر از تو ، نامه های بدون نامم را
می نویسم که عاشقت هستم ، می نویسم که دوستت دارم
می نویسم اگر که گُم نکند، یاد تو ، رشتهٔ کلامم را
دوست دارم بناممت باران ، دوست دارم بخوانمت خورشید
تا که رنگین کمان زیبایت ، پُر کند لحظه های بامم را
ای پرستوی رفته از بامم ، خانه ات در کجای این شهر است
که ندیدی از آن بلندی ها ، دانه های بدون دامم را ؟
چشمهایت ، برای چشمانم ، حکم جام شراب را دارند
کاش میشد به من بنوشانی ، آخرین جرعه های جامم را
دوست دارم که مرهمی باشی ، روی زخمی که خود به من زده ای
من که داغ تو را به دل دارم ، از تو میخواهم التیامم را
بی خبر بود و بی خداحافظ ، شیوهٔ دل بُریدنت اما
دوست دارم که پاسخم بدهی ، لااقل پاسخ سلامم را ....
۱.۵k
۱۱ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.