دوستت دارم بیا با من مدارا کن شبی

دوستت دارم بیا با من مدارا کن شبی
عشق را در قلب خاموشم تو معنا کن شبی
گم شدم در این بیابان پر از درد و بلا
با حضور خود مرا در خویش پیدا کن شبی

خانه کرده غم درون سینه ی بیجان من
در کنار بستر من شور برپا کن شبی
تار بسته سفره ی تنهاییم از بی کسی
سفره ی عیش و نوازش را مهیا کن شبی
زندگی بعد از تو دیگر پوچ و بی ‌معنا شده
مهربانم زندگانی را تو زیبا کن شبی ❤
دیدگاه ها (۱)

بس کن ای عشق مگر "تا" شدنم کافی نیستدر دل ِ"هیچ کسی" جا شدنم...

دیدی آخر با غزلهایت هوایی شد دلم؟بعد از آن شیرین زبانی ها،چه...

عزم آن دارم که امشب نیم مستپای کوبان کوزهٔ دردی به دستسر به ...

می نویسم به روی آیینه ، آرزوهای ناتمامم راتا نخواند کسی به غ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط