این چند وقته خیلی مهمون داشتیم

این چند وقته خیلی مهمون داشتیم ..
معمولا موقع مهمونی ها اجازه نمیدم مهمون ظرف ها رو بشوره ..
امروز که رفتن ..
به دستام نگاهی انداختم ..
کف دستام وبین انگشت هام پوسته پوسته شده بود ..
همون طور که ناراحت به کف دستام نگاه می کردم ، به سمت بابام رفتم ..
باناراحتی بهش گفتم : بابا ببین دستام چی شده
بامهر خاصی دستامو تو دستاش گرفت و ..
.. بوسید ..
دوره زمونه برعکس شده ..
#خجالت
دیدگاه ها (۸)

خداقوت قهرمانان ..#ایرانم_تسلیتپ.ن:ببخشید من همیشه یکم دیرم ...

دلتنگ نگاهی هستم که هرازگاهی از اینه ی اتومبیلت روی من ثابت ...

یکی بیاید و نسلِ ما را تکان دهد... ما نسلِ دوست داشتنهای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط