برای تو مینویسم

برای تو مینویسم ...
برای عزیزی که ازش دورم ...
برای تویی که از دیار اشنا رفته ای
برای تویی که غریبی ...
من هم از سر دلتنگی غریبه صدایت کردم ...
وقتی دلتنگتم وقتی دلم برای خنده هایت تنگ میشود میگویم کاش کلمه ای بنام غربت نبود تا تو را غریبه اسم نمیگذاشتن ...
میدانی همیشه در عمق سکوت تنهایم به یادتم ...
میدانی دلتنگه تمام فاصله های با تو نبودنم ...
مدتهاست نیستی نه اینکه نیستی هستی اما در کنار من نیستی ...
دیدگاه ها (۱)

بازے را با خیانت برده اے;مڹ از حق خود ڪَذشتم ...؛ اما شنیده‌...

به همه ی کسانی که لیاقتش را ندارند هم احترام بگذارنه بخاطر ا...

تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره ازباغچه همسایه س...

آیینه پرسید: که چرا دیر کرده است ؟نکند دل دیگری او را اسیر ک...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط