رو به رویم رویایی بود دست نیافتنی رویایی که زندگی ام را
رو به رویم رویایی بود دست نیافتنی . رویایی که زندگی ام را میساخت و شبیه آرزوهای دورم بود. من گم میشدم در جنگلی که انتها نداشت. خلبان هواپیمایی بودم که سقوط نمیکرد. به دل آتش میزدم تا بی پناهی را نجات دهم. و گاه... گاهی عاشق میشدم. عاشق که میشدم دنیا رنگ بهتری داشت خودم را بیشتر از همیشه دوست داشتم و قلبم را که در حال و هوای دیگری می تپید. حالا هم گاهی سری به رویاهای دست نیافتنی می زنم اما دیگر نه جنگل بی انتها مسدودم میکند و نه هواپیمایی که در آستانه ی سقوط است به هیجانم می آورد. دل قدم زدن در اتش را هم ندارم . فقط هنوز گاهی... فقط گاهی عاشق میشوم و احساس میکنم دلی در سینه دارم. رویاهایم دیگر دست نیافتنی نیست اما سینما هنوز عشق من است...
منصور ضابطیان
منصور ضابطیان
- ۱.۳k
- ۱۵ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط