رو به رویم رویایی بود دست نیافتنی رویایی که زندگی ام را

رو به رویم رویایی بود دست نیافتنی . رویایی که زندگی ام را میساخت و شبیه آرزوهای دورم بود. من گم میشدم در جنگلی که انتها نداشت. خلبان هواپیمایی بودم که سقوط نمیکرد. به دل آتش میزدم تا بی پناهی را نجات دهم. و گاه... گاهی عاشق میشدم. عاشق که میشدم دنیا رنگ بهتری داشت خودم را بیشتر از همیشه دوست داشتم و قلبم را که در حال و هوای دیگری می تپید. حالا هم گاهی سری به رویاهای دست نیافتنی می زنم اما دیگر نه جنگل بی انتها مسدودم میکند و نه هواپیمایی که در آستانه ی سقوط است به هیجانم می آورد. دل قدم زدن در اتش را هم ندارم . فقط هنوز گاهی... فقط گاهی عاشق میشوم و احساس میکنم دلی در سینه دارم. رویاهایم دیگر دست نیافتنی نیست اما سینما هنوز عشق من است...


منصور ضابطیان
دیدگاه ها (۱)

هیچ وقت کسی نپرسید پاییز و زمستانت را چگونه گذرانده ای. همیش...

حال زارم رادوست میدارمآن روز که تو درمانش کنیشنیدمت که نظر م...

امشبرا تو برایم نقاشے کنتو رنگ بزن بہ خیالممیدانم کہ زیبا مے...

خیابان : همین که از کنارمان ماشین عروس رد می شودیعنی یک اتفا...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط