فیک کور پارت۶۱
جیمین:اره...اره منو دنبال کرد و منو دستگیرکرد،من میخوام باهاتون همکاری کنم.
ر.ا:ا/ت این راست میگه؟
ا/ت یه نگاه به جیمین میکنه و با ناراحتی و لحنی سرد میگه:اره.
ر.ا:میخوای همکاری کنی؟
جیمین:اره.
ا/ت:من باید با شما صحبت کنم ریس...درباره ی مین یونگی مقلب به شوگا!
جیمین یه نگاه تعجب انگیزی به ا/ت میکنه و مردمک چشاشو به نشونه ی اینکه نمیدونم داری چیکار میکنی ۳۶۰ درجه میچرخونه و ابروهاشو بالا میندازه.
ر.ا:باشه،باشه.(روبه جیمین.) شما حالا ، حالامهمون ما هستید؛بفرمایید.
یه مامور جیمینو میبره.
ا/ت:من،من بدون اجازه یه کاری انجام دادم... .
و قضیع رو کامل توضیح میده.
ر.ا:دیونه ی ا/ت!دیونه!حالا گمشو ببینم چیکار می تونم بکنم...یعنی شانس بیاری که زنده باشه!...گمشو!
تا میاد ا/ت بره.
ر.ا:اها،اها،اها!یه دیقه وایسا.
ا/ت:بله؟
ر.ا:از این یارو کی بود؟اِمممم...
ا/ت:جیمین.
ر.ا:اره،اره،اره همون...اِم..یه باز جوییی بکن.
ا/ت:چشم.
ا/ت یه تعظیم کوچیک میکنه و بعد میره.
ر.ا:دختره ی احمق!چیکار کنم الان؟ای خدا!(حالت غر زدن.)
ا/ت میره توی اتاق بازجویی و میشنه روی صندلی.
ا/ت با اخم به جیمین خیره میشه.
ا/ت:احمقی!فقط همینو میتونم بگم.احمقی!
جیمین:هوی مواظب حرف زدنت باش اینجا اداره ی پلیسه.
ا/ت چشاشو میبنده و یه نفس عمیق میکشع و بعد دوباره ادامه میده.
ا/ت:خوب به عنوان یه مامور پلیس وظیفه دارم که این پرونده رو مو به مو ثبت کنم و بنویسم خوب میشنوم.
جیمین هم یه سری داستان مزخرف از خودش سرهم میکنه و میگه یعنی نمیگه ا/ت میخواسته باهاش همکاری کنه و اونو دزدیده و اینکه همدیگرو دوس دارن و کاملا برعکس تعریف میکنه میگه که ا/ت دنبالش کرده و جای مخفیگاشو پیدا کرده و دیده که زده به یه نفر و اونو به بیمارستانی برده که جینو برده و بانکم تعریف میکنه اما دوس داشتن ا/ت و خودشو سانسور میکنه و بعد میگه که ا/ت نوی یه موقعیت مناسب اونو دستگیر میکنه و میاره اینجا.
ا/ت از دروغی که جیمین سرهم میکنه خشکش میزنه و چشاش باز میشه و سرشو به نشونه ی تعجب به چپ و راست تکون میده و یه پوز خند میزنه.
ا/ت:مرسی از همکاریتون،اقای پارک جیمین.
و بعد با زبونش لبشو خیس میکنه و بعد از جاش پا میشه و چیزای که نوشته توی پرونده رو برمیداره و میره و درو محکم میبنده و جیمین هم مثل ا/ت با زبونش لبشو خیس میکنه و میخنده و بعد سرشو بدون هیچ صدایی پایین میندازه و زمینو نگاه میکنه.
لایک🪑
#فیک_بی_تی_اس #فیک
ر.ا:ا/ت این راست میگه؟
ا/ت یه نگاه به جیمین میکنه و با ناراحتی و لحنی سرد میگه:اره.
ر.ا:میخوای همکاری کنی؟
جیمین:اره.
ا/ت:من باید با شما صحبت کنم ریس...درباره ی مین یونگی مقلب به شوگا!
جیمین یه نگاه تعجب انگیزی به ا/ت میکنه و مردمک چشاشو به نشونه ی اینکه نمیدونم داری چیکار میکنی ۳۶۰ درجه میچرخونه و ابروهاشو بالا میندازه.
ر.ا:باشه،باشه.(روبه جیمین.) شما حالا ، حالامهمون ما هستید؛بفرمایید.
یه مامور جیمینو میبره.
ا/ت:من،من بدون اجازه یه کاری انجام دادم... .
و قضیع رو کامل توضیح میده.
ر.ا:دیونه ی ا/ت!دیونه!حالا گمشو ببینم چیکار می تونم بکنم...یعنی شانس بیاری که زنده باشه!...گمشو!
تا میاد ا/ت بره.
ر.ا:اها،اها،اها!یه دیقه وایسا.
ا/ت:بله؟
ر.ا:از این یارو کی بود؟اِمممم...
ا/ت:جیمین.
ر.ا:اره،اره،اره همون...اِم..یه باز جوییی بکن.
ا/ت:چشم.
ا/ت یه تعظیم کوچیک میکنه و بعد میره.
ر.ا:دختره ی احمق!چیکار کنم الان؟ای خدا!(حالت غر زدن.)
ا/ت میره توی اتاق بازجویی و میشنه روی صندلی.
ا/ت با اخم به جیمین خیره میشه.
ا/ت:احمقی!فقط همینو میتونم بگم.احمقی!
جیمین:هوی مواظب حرف زدنت باش اینجا اداره ی پلیسه.
ا/ت چشاشو میبنده و یه نفس عمیق میکشع و بعد دوباره ادامه میده.
ا/ت:خوب به عنوان یه مامور پلیس وظیفه دارم که این پرونده رو مو به مو ثبت کنم و بنویسم خوب میشنوم.
جیمین هم یه سری داستان مزخرف از خودش سرهم میکنه و میگه یعنی نمیگه ا/ت میخواسته باهاش همکاری کنه و اونو دزدیده و اینکه همدیگرو دوس دارن و کاملا برعکس تعریف میکنه میگه که ا/ت دنبالش کرده و جای مخفیگاشو پیدا کرده و دیده که زده به یه نفر و اونو به بیمارستانی برده که جینو برده و بانکم تعریف میکنه اما دوس داشتن ا/ت و خودشو سانسور میکنه و بعد میگه که ا/ت نوی یه موقعیت مناسب اونو دستگیر میکنه و میاره اینجا.
ا/ت از دروغی که جیمین سرهم میکنه خشکش میزنه و چشاش باز میشه و سرشو به نشونه ی تعجب به چپ و راست تکون میده و یه پوز خند میزنه.
ا/ت:مرسی از همکاریتون،اقای پارک جیمین.
و بعد با زبونش لبشو خیس میکنه و بعد از جاش پا میشه و چیزای که نوشته توی پرونده رو برمیداره و میره و درو محکم میبنده و جیمین هم مثل ا/ت با زبونش لبشو خیس میکنه و میخنده و بعد سرشو بدون هیچ صدایی پایین میندازه و زمینو نگاه میکنه.
لایک🪑
#فیک_بی_تی_اس #فیک
۹.۸k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.