پارت ۲ فیک مرز خون و عشق
پارت ۲
ا،ت ویو
جونگکوک : ا،ت بیدار شو
ا،ت : اوممم
جونگکوک : اوم چیه ؟ خوبی ؟ میگم بیدار شو رسیدیم
سریع از جام پریدم و خودمو جمع و جور کردم
ا،ت : وایی ببخشید
ساکمو از کنارم برداشتم
جونگکوک پیاده شد و درو برام باز کرد
جونگکوک : پیاده شو
ا،ت : چشم
جونگکوک : نیاز نیست بگی چشم میتونی بگی باشه
ا،ت : چشم
جونگکوک : عه...
ا،ت : ببخشید باشه
جونگکوک : آفرین
راه افتاد و منم از پشتش رفتم
به یه عمارت خیلی بزرگ رسیدیم
ا،ت : این عمارتتونه؟
جونگکوک : اره چطور
ا،ت : وایی چقد خفنههه (زیر لب)
جونگکوک : چیزی گفتی ؟
ا،ت : ها نه
جونگکوک : باشه بیا بریم
ا،ت : راستی چرا ماشینتونو دورتر پارک کردین؟
جونگکوک : جلوی عمارت دوست نداشتم بزارم
ا،ت : اها
رفتیم داخل عمارت
چندتا خدمتکار درحال کار بودن و با دیدن آقای جئون به سمتش برگشتن و تعظیم کردن
جونگکوک : اجومااا(داد)
یه خانم مسن که فک کنم اجوما بود اومد سمتمون
آجوما : بله پسرم ؟ خوش اومدی
جونگکوک : ممنون
ا،ت : رئیس؟
جونگکوک : بله؟ چیزی شده؟
ا،ت : نه فقط من چه کاری انجام بدم؟
جونگکوک : هفت ماهه به دنیا اومدی؟ یکم صبر کن الان میگم دیگه (لبخند و خنده)
ا،ت : عا ..... ببخشید
جونگکوک : اشکالی نداره
جونگکوک: اجوما همه ی قوانینو به ا،ت بگو .... ا،ت تو از فردا شروع به کار میکنی امروز استراحت کن
نگاهی به ساک توی دستم انداخت
جونگکوک : همه ی لباسات توی اون ساکه جا شد؟
ا،ت : خب اره فقط چند دست لباسه
جونگکوک : همین الان میریم پاساژ برات چند دست لباس میخرم
ا،ت : ولی....
جونگکوک : ولی و اما و اگر نداریم برو ساکتو بزار اتاقت از پاساژ اومدیم اجوما قواتینو بهت میگه...... آجوما اتاقشو نشونش بده
اجوما : باشه پسرم ، دخترم بیا بریم اتاقتو بهت نشون بدم
ا،ت : چشم
به همراه آجوما رفتیم طبقه ی بالای عمارت
سومین اتاق ..... اتاق من شد
اجوما : دخترم این اتاقته ، اینم کلیدش
کلیدو به سمتم گرفت ، منم کلیدو ازش گرفتم و گفتم
ا،ت : ممنون
آجوما : خواهش فقط سریع بیا
ا،ت : چشم
اجوما رفت منم با کلید درو باز کردم و رفتم تو اتاقم
اتاق خوشگلی بود و از اتاق قبلیم چند متر بزرگتر بود
ساکمو گذاشتم و اومدم بیرون ، در اتاقو بستم و کلیدو انداختم تو کیفم
بدو بدو رفتم پایین و پیش جونگکوک
جونگکوک : اومدی؟
ا،ت : بله
جونگکوک : خوبه بریم
باهم به سمت در رفتیم و از عمارت اومدیم بیرون و سوار ماشینش شدیم
و راه افتادیم.........
ا،ت ویو
جونگکوک : ا،ت بیدار شو
ا،ت : اوممم
جونگکوک : اوم چیه ؟ خوبی ؟ میگم بیدار شو رسیدیم
سریع از جام پریدم و خودمو جمع و جور کردم
ا،ت : وایی ببخشید
ساکمو از کنارم برداشتم
جونگکوک پیاده شد و درو برام باز کرد
جونگکوک : پیاده شو
ا،ت : چشم
جونگکوک : نیاز نیست بگی چشم میتونی بگی باشه
ا،ت : چشم
جونگکوک : عه...
ا،ت : ببخشید باشه
جونگکوک : آفرین
راه افتاد و منم از پشتش رفتم
به یه عمارت خیلی بزرگ رسیدیم
ا،ت : این عمارتتونه؟
جونگکوک : اره چطور
ا،ت : وایی چقد خفنههه (زیر لب)
جونگکوک : چیزی گفتی ؟
ا،ت : ها نه
جونگکوک : باشه بیا بریم
ا،ت : راستی چرا ماشینتونو دورتر پارک کردین؟
جونگکوک : جلوی عمارت دوست نداشتم بزارم
ا،ت : اها
رفتیم داخل عمارت
چندتا خدمتکار درحال کار بودن و با دیدن آقای جئون به سمتش برگشتن و تعظیم کردن
جونگکوک : اجومااا(داد)
یه خانم مسن که فک کنم اجوما بود اومد سمتمون
آجوما : بله پسرم ؟ خوش اومدی
جونگکوک : ممنون
ا،ت : رئیس؟
جونگکوک : بله؟ چیزی شده؟
ا،ت : نه فقط من چه کاری انجام بدم؟
جونگکوک : هفت ماهه به دنیا اومدی؟ یکم صبر کن الان میگم دیگه (لبخند و خنده)
ا،ت : عا ..... ببخشید
جونگکوک : اشکالی نداره
جونگکوک: اجوما همه ی قوانینو به ا،ت بگو .... ا،ت تو از فردا شروع به کار میکنی امروز استراحت کن
نگاهی به ساک توی دستم انداخت
جونگکوک : همه ی لباسات توی اون ساکه جا شد؟
ا،ت : خب اره فقط چند دست لباسه
جونگکوک : همین الان میریم پاساژ برات چند دست لباس میخرم
ا،ت : ولی....
جونگکوک : ولی و اما و اگر نداریم برو ساکتو بزار اتاقت از پاساژ اومدیم اجوما قواتینو بهت میگه...... آجوما اتاقشو نشونش بده
اجوما : باشه پسرم ، دخترم بیا بریم اتاقتو بهت نشون بدم
ا،ت : چشم
به همراه آجوما رفتیم طبقه ی بالای عمارت
سومین اتاق ..... اتاق من شد
اجوما : دخترم این اتاقته ، اینم کلیدش
کلیدو به سمتم گرفت ، منم کلیدو ازش گرفتم و گفتم
ا،ت : ممنون
آجوما : خواهش فقط سریع بیا
ا،ت : چشم
اجوما رفت منم با کلید درو باز کردم و رفتم تو اتاقم
اتاق خوشگلی بود و از اتاق قبلیم چند متر بزرگتر بود
ساکمو گذاشتم و اومدم بیرون ، در اتاقو بستم و کلیدو انداختم تو کیفم
بدو بدو رفتم پایین و پیش جونگکوک
جونگکوک : اومدی؟
ا،ت : بله
جونگکوک : خوبه بریم
باهم به سمت در رفتیم و از عمارت اومدیم بیرون و سوار ماشینش شدیم
و راه افتادیم.........
- ۱.۷k
- ۱۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط