پارت ۱۸ شکلات تخته ای
پارت ۱۸ شکلات تخته ای
همونطور که توی خیابون راه میرفتم شماره ی مین هی و گرفتم و گزاشتم کنار گوشم
بوق اول بوق دوم بوق سوم منتظر بوق چهارم بودم که گوشی قطع شد وا دختره سلیطه گوشی و قطع کرده بود همیشه همین بود کافی بود نوشیدنی الکلی بخوریم دیگه واویلا من که خوابای چیز میبینم مین هی تا دو روز خماره اناهید ام سگ میشه و پاچه همه رو میگیره
بیخیال اونا شدم و به هانا زنگ زدم
هانا: های گرگ درنده من
ا.ت: به چطوری موش کوچولو؟
خندید و ممنونی گفت همیشه اینطوری بود این دختر خیلی گل بودد و هرکسی تو نگاه اول عاشقش میشد برخلاف من و اناهید که از ایران به شکل قاچاقی اومدیم کره اون و مینهی کره ای بودن و من از طریق جونگکوک باهاشون آشنا شدم
خب فک کنم متوجه شدین که جونگ کوک برادر ناتنی منه
بیخیال گذشته شدم و به هانا آدرس دادم تا بیاد دنبالم و بریم صبحونه بخوریم چون به شدت ضعف کرده بودم و داشتم پس می افتادم
به صندلیم تکیه دادم و به ناخنای بلندم که لاک مشکی بهشون زده بودم نگا کردم ای جونم قربونشون بشممم
با صدای هانا بهش نگاه کردم
هانا: سرم خیلی درد میکنه انگار میخواد منفجر بشه فک کنم نوشیدنی دیشب خیلی سنگین بود
ا.ت: نه بابا چون بار اولته اینطوری شدی
هانا: اوکی یه زنگ به این دوتا بزن بگو بیان اینجا جاشون خالیه
ا.ت: باشه الان زنگ میزنم
اول شماره اناهید و گرفتم
اناهید : مشترک مورد نظر خسبیده بعدا بتماس
و قطع کرد . دیدین گفتم سگه؟
هانا: چیشد؟
ا.ت: پسر شد
هانا : چه حیف من براش سیسمونی خریده بودم دخترونه
ا.ت: اشکال نداره من یدونه دختر میزام پولت هدر نره
هانا: به شدت منتظرم
یعنی به کل از بحث اصلی منحرف شدیم و زدیم جاده خاکی
با صدای پیام گوشیم نی و از دهنم در آوردم و پیام و باز کردم
تهیونگ : زود بیا عمارت کارم واجبه
ابروهام و بالا انداختم و به ادامه شیرکاکائوم پرداختم
از جام بلند شدم و بعد بوسیدن گونه هانا ماشین گرفتم و ادرس عمارت و دادم
سرم و به پشتی صندلی تکیه دادم و چشمام و بستم
شرایط : ۱۰۰ لایک ۲۰۰ کامنت
همونطور که توی خیابون راه میرفتم شماره ی مین هی و گرفتم و گزاشتم کنار گوشم
بوق اول بوق دوم بوق سوم منتظر بوق چهارم بودم که گوشی قطع شد وا دختره سلیطه گوشی و قطع کرده بود همیشه همین بود کافی بود نوشیدنی الکلی بخوریم دیگه واویلا من که خوابای چیز میبینم مین هی تا دو روز خماره اناهید ام سگ میشه و پاچه همه رو میگیره
بیخیال اونا شدم و به هانا زنگ زدم
هانا: های گرگ درنده من
ا.ت: به چطوری موش کوچولو؟
خندید و ممنونی گفت همیشه اینطوری بود این دختر خیلی گل بودد و هرکسی تو نگاه اول عاشقش میشد برخلاف من و اناهید که از ایران به شکل قاچاقی اومدیم کره اون و مینهی کره ای بودن و من از طریق جونگکوک باهاشون آشنا شدم
خب فک کنم متوجه شدین که جونگ کوک برادر ناتنی منه
بیخیال گذشته شدم و به هانا آدرس دادم تا بیاد دنبالم و بریم صبحونه بخوریم چون به شدت ضعف کرده بودم و داشتم پس می افتادم
به صندلیم تکیه دادم و به ناخنای بلندم که لاک مشکی بهشون زده بودم نگا کردم ای جونم قربونشون بشممم
با صدای هانا بهش نگاه کردم
هانا: سرم خیلی درد میکنه انگار میخواد منفجر بشه فک کنم نوشیدنی دیشب خیلی سنگین بود
ا.ت: نه بابا چون بار اولته اینطوری شدی
هانا: اوکی یه زنگ به این دوتا بزن بگو بیان اینجا جاشون خالیه
ا.ت: باشه الان زنگ میزنم
اول شماره اناهید و گرفتم
اناهید : مشترک مورد نظر خسبیده بعدا بتماس
و قطع کرد . دیدین گفتم سگه؟
هانا: چیشد؟
ا.ت: پسر شد
هانا : چه حیف من براش سیسمونی خریده بودم دخترونه
ا.ت: اشکال نداره من یدونه دختر میزام پولت هدر نره
هانا: به شدت منتظرم
یعنی به کل از بحث اصلی منحرف شدیم و زدیم جاده خاکی
با صدای پیام گوشیم نی و از دهنم در آوردم و پیام و باز کردم
تهیونگ : زود بیا عمارت کارم واجبه
ابروهام و بالا انداختم و به ادامه شیرکاکائوم پرداختم
از جام بلند شدم و بعد بوسیدن گونه هانا ماشین گرفتم و ادرس عمارت و دادم
سرم و به پشتی صندلی تکیه دادم و چشمام و بستم
شرایط : ۱۰۰ لایک ۲۰۰ کامنت
۴.۹k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.