«عشق پولی پارت۲»
«عشق پولی پارت۲»
+من.من کجام؟
∆راستش تورویکی ب نام دال میفروشه
+چییی..ینی چی (بابغض)
کم کم شروع ب گریه کردن کردی و یکی دیگشون گفت:بعدشم هرشب تورو ب یکی میفروشه و هرشب باید بری پیش یکی بعضیا تورو برای ۱شب بعضیا برای۱هفته یا حتی برای همیشه میخرن. وقتی اینو گفت گریت بیشتر شد و شروع ب حق حق زدن کردی و یکیشون گفت:و به ت یچیزایی تزری.... داشت میگفت ک جیان حرفشو قطع کرد و محکم زد تو دستش ک حرفشو ادامه نده و ت گوشش یچیزی گفت ولی ت اینقدر ناراحت بودی و احساس تنهایی میکردی ک و حق حق میزدی ک نمیتونستی ازش بپرسی ک چی میخواست بگه تو اینقدر گریه کردی ک از حال رفتی
_________فلش نکست ب بعدبهوشامدنت___
بیدار شدی خورشید داشت غروب میکردو ت از پشت پنجره داشتی میدیدی دراز کشیده بودی ک از سرجلت پا شدی و نشیتی و ب این فک کردی ک فرار کنی خودتو زدی ب خواب تا شب شه وقتی شب شد یواشکی بلند شدی همه جا تاریک بود داشتی میرفتی ک خوردی ب ی نفر ک ی نوری بلند شد همون جیان بود ترسیدی و فک کردی ک جولوتو میگیره ولی بهت چراغ قوه داد و بغلت کرد
∆مواظب خودت باش اگ جونگ سو ببینتت بدبختی
+جونگ سو کیه؟
∆اون همون عوضیه ک با دال شریکه و دخترارو بیهوش میکنه همونی ک تورو بیهوش کرد منم یبار مثل تو خواستم فرار کنم ک اون منو دید و بم دست درازی کرد مراقب خودت باش اینو گفت و بهت گفت باید از کجاها بری و همون کارا رو کردی ولیی یهو دیدی یکی داره میاد نزدیکت تاریک بودو جلو تر ک میومد نور میومد تو صورتش و تو دیدیش و ی نگاه بدی بهت کردو تو ترسیدی و عقب رفتی ک خوردی ب دیوار و حس کردی ک اون همون جونگ سوعه ک یهو گفت: پس کوچولومون ب هوش اومده؟
ایونو ک گفت فهمیدی خودشه ک یهو.....
+من.من کجام؟
∆راستش تورویکی ب نام دال میفروشه
+چییی..ینی چی (بابغض)
کم کم شروع ب گریه کردن کردی و یکی دیگشون گفت:بعدشم هرشب تورو ب یکی میفروشه و هرشب باید بری پیش یکی بعضیا تورو برای ۱شب بعضیا برای۱هفته یا حتی برای همیشه میخرن. وقتی اینو گفت گریت بیشتر شد و شروع ب حق حق زدن کردی و یکیشون گفت:و به ت یچیزایی تزری.... داشت میگفت ک جیان حرفشو قطع کرد و محکم زد تو دستش ک حرفشو ادامه نده و ت گوشش یچیزی گفت ولی ت اینقدر ناراحت بودی و احساس تنهایی میکردی ک و حق حق میزدی ک نمیتونستی ازش بپرسی ک چی میخواست بگه تو اینقدر گریه کردی ک از حال رفتی
_________فلش نکست ب بعدبهوشامدنت___
بیدار شدی خورشید داشت غروب میکردو ت از پشت پنجره داشتی میدیدی دراز کشیده بودی ک از سرجلت پا شدی و نشیتی و ب این فک کردی ک فرار کنی خودتو زدی ب خواب تا شب شه وقتی شب شد یواشکی بلند شدی همه جا تاریک بود داشتی میرفتی ک خوردی ب ی نفر ک ی نوری بلند شد همون جیان بود ترسیدی و فک کردی ک جولوتو میگیره ولی بهت چراغ قوه داد و بغلت کرد
∆مواظب خودت باش اگ جونگ سو ببینتت بدبختی
+جونگ سو کیه؟
∆اون همون عوضیه ک با دال شریکه و دخترارو بیهوش میکنه همونی ک تورو بیهوش کرد منم یبار مثل تو خواستم فرار کنم ک اون منو دید و بم دست درازی کرد مراقب خودت باش اینو گفت و بهت گفت باید از کجاها بری و همون کارا رو کردی ولیی یهو دیدی یکی داره میاد نزدیکت تاریک بودو جلو تر ک میومد نور میومد تو صورتش و تو دیدیش و ی نگاه بدی بهت کردو تو ترسیدی و عقب رفتی ک خوردی ب دیوار و حس کردی ک اون همون جونگ سوعه ک یهو گفت: پس کوچولومون ب هوش اومده؟
ایونو ک گفت فهمیدی خودشه ک یهو.....
۷.۵k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.