سوار پراید آژانس بودم.
سوار پراید آژانس بودم.
راننده وحشیانه و با سرعت از روی دستاندازها عبور میکرد.
بهش گفتم: «شما نگران جلوبندی ماشینت نیستی؟!»
با پوزخند گفت: «فردا قراره بفروشمش، بره!»
نمیتونم بگم که شعور و انصاف نداشت. اما فقط اینو مطمئن هستم که یه روزی یه فروشنده، دقیقا همین بلا را سرش میاره و بهش ضرر میزنه.
راننده وحشیانه و با سرعت از روی دستاندازها عبور میکرد.
بهش گفتم: «شما نگران جلوبندی ماشینت نیستی؟!»
با پوزخند گفت: «فردا قراره بفروشمش، بره!»
نمیتونم بگم که شعور و انصاف نداشت. اما فقط اینو مطمئن هستم که یه روزی یه فروشنده، دقیقا همین بلا را سرش میاره و بهش ضرر میزنه.
۳۶۷
۰۶ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.