خورشیدم وشهاب قبولم نمی کند

🍒🌱🌟خورشیدم وشهاب قبولم نمی کند
      سیمرغم وعقاب قبولم نمی کند

عریان ترم زشیشه ومطلوب سنگسار
این شهر بی نقاب قبولم نمی کند

ای روح بی قرار،چه باطالعت گذشت؟
عکسی شدم که قاب قبولم نمی کند

این چندمین شب است که بیدارمانده ام
آن گونه ام که خواب قبولم نمی کند

بی تاب ازتوگفتنم،آوخ که قرن هاست
آن لحظه های ناب قبولم نمی کند

گفتم که با خیال ،دلی خوش کنم ولی
با این عطش ،سراب قبولم نمی کند

بی سایه ترزخویش ،حضوری ندیده ام
حق داردآفتاب قبولم نمی کند 🌱🍒       

محمدعلی  بهمنی
دیدگاه ها (۰)

اسب چموش اندوه

🌱🍒"اگر هر آواره با خود شعری بیاوردچه خواهد شد؟آیا اروپا دیوا...

🍒🌱خودمانیم ؛ولیشهریور اصلا وصله یتن تابستان نیست!بدجور غریب ...

🌱🍒🌹شهریور….این ته تغاری نازک نارنجی افتاب….☀️دارد میرسد…🌹نیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط