پوستشیر

.

#پوست_شیر
#پارت_دهم


خیلی وقت بود دنبال یه عروسک قورباغه بودم کلا از عروسک خوشم میاد ولی عروسک قورباغه هیجا پیدا نکردم.

یدفعه همونجا یه عروسک قورباغه دیدم و با صدایی نسبتا بلند گفتم : عه قوریییییی

صدرا اومد اونجا و گفت : هان چی؟ قوری کیه قوری کو؟
ساحل : منظورم از قوری قورباغسسسس من عروسک قورباغه میخوامممم.
صاب‌مغازه : به به چه انتخاب خوبی خیلی خوبه که ادم یه عروسک شبیه صدرا داشته باشه.
صدرا : داش ممد تروخدا ابرو داری کن زشته.
ممد : راس میگم دیگه تو خودت یه پا قورباغه ای.

صدرا رفت و یه عروسک گوسفند اورد و گفت : حالا که اینطوریه منم برای اینکه همیشه به یادت باشم اینو برمیدارم.(نکته : ممد موهاش فره)
ممد : حداقل گوسفند کاربرد داره که توی قورباغه نداری.
صدرا : من با تو حرف نمیزنم اصلا

(صدرا به سمت ساحل برمیگرده)
صدرا : عزیزم این ممد ما خیلی پولداره هرچی میخوای بردار اصن شخم بزن اینجارو تعارف نداریم باهاش که.
ممد : داداش ورشکستم نکن.
صدرا : بزار مفتی برداریم حالشو ببریم گدا.
ممد(رو‌به‌ساحل) : آبجی این صدرا خیلی خسیسه از همین الان اینو بدون.
صدرا : شایعه پراکنی نکنااا من خسیس نیستم فقط مراقب پولامم.
ساحل : شما دوتارو ول کنن تا فردا صبح میخواید بحث کنید. حیم من همین قوری بسمه.

و بعدش عروسک قوری رو مثل بچه ها بغل کردم.

صدرا : باشه ما ام دیگه بریم از دست ممد گوسفند راحت شیم.
ممد(با‌لحن‌شوخی) : تو اصن لیاقت منو نداری.

هر سه مون با لحن بامزش خندیدیم.

از مغازه ی ممد رفتیم بیرون و بقیه ی مغازه هارو نگا کردیم.
دیدگاه ها (۰)

.#پوست_شیر#پارت_یازدهمچشمم به یه کفش فروشی افتاد و از پشت وی...

.#پوست_شیر#پارت_دوازدهمصدرا : خیلی دیر کردم؟ساحل : عب نداره ...

.#پوست_شیر#پارت_نهمدیدم تند تند داره به گوشیم پیام میاد.گوشی...

.#پوست_شیر#پارت_هشتمچندثانیه بهم دیگه نگاه کردیم و بعدش جفتم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط