فروغفرخزاد

‍‌
#فروغ_فرخزاد

سایه افکندی بر آن پایان و دردستت
ریسمانی بود و آن سویش به گردنها
می کشیدی خلق را در کوره راه عمر
چشمهاشان خیره در تصویر آن دنیا
میکشیدی خلق رادرراه و میخواندی
( آتش ِ دوزخ نصیب کفر گویان باد
هرکه شیطان را به جایم بر گزیند او
آتش دوزخ به جانش سخت سوزان باد
دیدگاه ها (۲)

زلف او دام است و خالش دانه آن دام و منبر امید دانه‌ای افتاده...

آدم‌ها همه می‌پندارند که زنده‌اند !برای آن‌ها تنها نشانه‌ی ح...

هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانشنگران تو چه اندیشه و...

‌میان این سنگ و آفتاب پژمردگی افسانه شد؟درخت نقشی در ابدیت ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط