میان این سنگ و آفتاب
میان این سنگ و آفتاب
پژمردگی افسانه شد؟
درخت نقشی در ابدیت ریخت؛
"انگشتانم" برنده ترین
خار را می نوازد
لبانم ؛
به پرتو شوکران لبخند می زند !
این تو بودی که هر ورزشی هدیه ای ناشناس به دامنت می ریخت ؟
و اینک هرهدیه ابدیتی است؛
این تو بودی که طرح عطش را بر سنگ نهفته ترین چشمه کشیدی ؟
و اینک؛
چشمه نزدیک نقش
عطش درخود می شکند؛
گفتی نهال از طوفان می هراسد،
و اینک ببالید نورسته ترین نهالان
که تهاجم بر باد رفت !
#سهراب_سپهری
میان این سنگ و آفتاب
پژمردگی افسانه شد؟
درخت نقشی در ابدیت ریخت؛
"انگشتانم" برنده ترین
خار را می نوازد
لبانم ؛
به پرتو شوکران لبخند می زند !
این تو بودی که هر ورزشی هدیه ای ناشناس به دامنت می ریخت ؟
و اینک هرهدیه ابدیتی است؛
این تو بودی که طرح عطش را بر سنگ نهفته ترین چشمه کشیدی ؟
و اینک؛
چشمه نزدیک نقش
عطش درخود می شکند؛
گفتی نهال از طوفان می هراسد،
و اینک ببالید نورسته ترین نهالان
که تهاجم بر باد رفت !
#سهراب_سپهری
۲۲۴
۱۷ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.