.
.
چشمهایت مال من، از من نگاهت را نگیر
از دل بی تاب من چشم سیاهت را نگیر
من که عمری عاشق و شیدای رویت بوده ام
زیر ابر چادر خود روی ماهت را نگیر
تیر سربازان مژگانت نشسته بر دلم
من به مردن راضیم، خیل سپاهت را نگیر
در سرم یاد تو و بر روی لب آهی بلند
از من دلسوخته این یاد و آهت را نگیر
جای پاهای تو را هر روز میبوسم بیا
هرچه را دارم بگیر و خاک راهت را نگیر
لمس چشمانت گناهی هست نا بخشودنی
امشب از من لذّت لمس گناهت را نگیر
این همه آوارگی ای نازنین کافی نبود؟
از من بی خانمان دیگر پناهت را نگیر
در فراقت گریه ها کردم، تو خندیدی ولی
دلخوشم با خنده هایت، قاه قاهت را نگیر
من به امّید دو چشم مست و شهلای توام
چشمهایم مال تو، از من نگاهت را نگیر...
#فرهاد_شریفی
چشمهایت مال من، از من نگاهت را نگیر
از دل بی تاب من چشم سیاهت را نگیر
من که عمری عاشق و شیدای رویت بوده ام
زیر ابر چادر خود روی ماهت را نگیر
تیر سربازان مژگانت نشسته بر دلم
من به مردن راضیم، خیل سپاهت را نگیر
در سرم یاد تو و بر روی لب آهی بلند
از من دلسوخته این یاد و آهت را نگیر
جای پاهای تو را هر روز میبوسم بیا
هرچه را دارم بگیر و خاک راهت را نگیر
لمس چشمانت گناهی هست نا بخشودنی
امشب از من لذّت لمس گناهت را نگیر
این همه آوارگی ای نازنین کافی نبود؟
از من بی خانمان دیگر پناهت را نگیر
در فراقت گریه ها کردم، تو خندیدی ولی
دلخوشم با خنده هایت، قاه قاهت را نگیر
من به امّید دو چشم مست و شهلای توام
چشمهایم مال تو، از من نگاهت را نگیر...
#فرهاد_شریفی
۱.۴k
۱۳ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.