مرو که با تو هر چه هست می رود

تو می روی و دل زِ دست می رود
مرو که با تو هر چه هست می رود
دلی شکستی و به هفت آسمان
هنوز بانگ این شکست می رود
کجا توان گریخت زین بلای عشق؟
که بر سر من از الست می رود
نمی خورد غم خمار عاشقان
که جام ما شکست و مست می رود
از آن فراز و این فرود غم مخور
زمانه بر بلند و پست می رود
بیا که جان سایه بی غمت مباد
وگرنه جان غم پرست می رود
شبِ غمِ تو نیز بگذرد ولی
در این میان دلی زِ دست می رود

"امیر هوشنگ ابتهاج"
#خاص
دیدگاه ها (۱)

نگاهی دوباره کن

من غم پنهان تو ام

دل باید به یک جا قرص باشد

شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من

ای عشق همه بهانه از توست من خامشم این ترانه از توست از بانگ ...

در آن ساعت که خواهند این و آن مُردنخواهند از جهان بیش از کفن...

فراز مردانی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط