بخت بازآید از آن در که یکی چون درآید

بخت بازآید از آن در که یکی چون درآید
روی #میمون تو دیدن در #دولت بگشاید

#صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر #مادر #گیتی چو تو #فرزند بزاید

این لطافت که تو داری همه دل ها بفریبد
وین بشاشت که تو داری همه غم ها بزداید

رشکم از #پیرهن آید که در #آغوش تو خسبد
زهرم از غالیه آید که بر #اندام تو ساید

گر مرا هیچ نباشد نه به #دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
_
#سعدی #سعدی_جان #سعدی_شیرازی
دیدگاه ها (۱)

#قصه منو غم تو ،قصه #گل و تگرگه#ترس بی تو زنده بودن،ترس لحظه...

ای که هوای منی بی #تو نفس ادعاست#ذکر کمالات تو #تذکرة_الاولی...

#زمین را عاشقت کردی، #هوا را عاشقت کردیو هر چه بود بین این د...

من پُر از هیچم ، پُر از کفرم ، پُر از شرکم ، ولینقطه های روش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط