اصرار می کرد به جبهه برود. ولی چون برادرش در جبهه بود، مو
اصرار میکرد به جبهه برود. ولی چون برادرش در جبهه بود، موافقت نمیکردیم.
یک روز گفت خواب دیدهام در خواب کسی به من گفت به زودی از دنیا خواهم رفت و ادامه داد: «اگر نگذارید به جبهه بروم و همینجا از دنیا رفتم چه جوابی خواهید داد؟!»
و با این صحبت او، پدرش اجازه داد به جبهه برود.
شهید#صادق_صادقزاده🕊🌹
یک روز گفت خواب دیدهام در خواب کسی به من گفت به زودی از دنیا خواهم رفت و ادامه داد: «اگر نگذارید به جبهه بروم و همینجا از دنیا رفتم چه جوابی خواهید داد؟!»
و با این صحبت او، پدرش اجازه داد به جبهه برود.
شهید#صادق_صادقزاده🕊🌹
۶۰۱
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.