سناریو :
سناریو :
اوایل ازدواج چطوری باهات رفتار میکنن؟
پارک جیمین : اولین صبح زندگی مشترکتون تو با صورت کیوتی رو به رو شدی و موهاش که توی صورتش ریخته بود کنار زدی و اون دستت رو بوسید. صبح ها وقتی بیدار میشی کنارت میبینیش در حالی که موهاش بهم ریخته و صورتش بخاطر خواب پف کرده و تو همیشه فکر میکنی خوابه و گونه اش رو میبوسی و هر بار گول میخوری و اون دستت رو میگیره و صورتت رو غرق بوسه میکنه. عاشقه اینه که صبحانه براش پنکیک بپزی. روزای تعطیل اون برات صبحونه اماده میکنه. قبل رفتن باید حتما بوست کنه. وقتی برمیگرده برات دست گل رز میگیره و تو کلی ذوق میکنی اون هم با لبخند موهات رو بهم میریزه. شب ها موقع خواب خودش لباس خواب رو تنت میکنه و سفت بغلت میکنه.
کیم تهیونگ: اولین صبح زندگی مشترکتون چشمات رو باز کردی و غرق چشمای قهوهای رنگش شدی و اون بهت لبخند گرمی زد و دستت رو بوسید و روی گونه اش گذاشت. صبحونه رو تو درست میکنی و اون فقط روی صندلی میشینه و نگات میکنه چون معتقده موقع اشپزی خوشگل میشی. قبل رفتن بغلت میکنه و توی گوشت میگه : بیبی من، شب زود میام تا با هم بریم پارک.
چون بیشتر روزا به پارک میرید و قدم میزنید. بعد از اینکه میاد و با هم به پارک میرید توی هوای سرد شکلات داغ میخورید و اگر هوا گرم باشه بستنی.
وقتی به خونه برمیگردید توی بغلش میری و توی اون پوزیشن غدا میخورید. موقع خواب با یه دستش بغلت کرده و دست دیگش زیر سرشه و تماشات میکنه تا وقتی که خوابش ببره.
جونگ کوک : اولین صبح زندگی مشترکتون چشمات رو باز کردی و با لبخند خرگوشیش رو به رو شدی. با اون لبخند ازت پرسید خوب خوابیدی چاگی؟
صبح ها انقدر سفت بغلت کرده که نمیتونی تکون بخوری. ازش میخوای که بزاره بری اونم میگه به شرط اینکه بوسش کنی تو هم که خجالتی هستی گونه اش رو میبوسی ولی اون یهو چونه ات رو میگیره و لبات رو میبوسه. موقع اماده کردن صبحانه توی اشپزخونه از پشت بغلت کرده و هر جا میری اونم همون حالت دنبالت میاد. قبل رفتن شقیقه ات رو میبوسه. وقتی برمیگرده میپری بغلش و پاهات رو دور کمرش حلقه میکنی اون هم کمرت رو میگیره که نیوفتی و توی گوشت میگه : خیلی دلتنگت بودم بیبی. شب ها موقع خواب شیطنت میکنه و گردنت رو میبوسه و تو مثل لبو قرمز میشی و چون به نظرش کیوتی لپت رو محکم میبوسه.
اوایل ازدواج چطوری باهات رفتار میکنن؟
پارک جیمین : اولین صبح زندگی مشترکتون تو با صورت کیوتی رو به رو شدی و موهاش که توی صورتش ریخته بود کنار زدی و اون دستت رو بوسید. صبح ها وقتی بیدار میشی کنارت میبینیش در حالی که موهاش بهم ریخته و صورتش بخاطر خواب پف کرده و تو همیشه فکر میکنی خوابه و گونه اش رو میبوسی و هر بار گول میخوری و اون دستت رو میگیره و صورتت رو غرق بوسه میکنه. عاشقه اینه که صبحانه براش پنکیک بپزی. روزای تعطیل اون برات صبحونه اماده میکنه. قبل رفتن باید حتما بوست کنه. وقتی برمیگرده برات دست گل رز میگیره و تو کلی ذوق میکنی اون هم با لبخند موهات رو بهم میریزه. شب ها موقع خواب خودش لباس خواب رو تنت میکنه و سفت بغلت میکنه.
کیم تهیونگ: اولین صبح زندگی مشترکتون چشمات رو باز کردی و غرق چشمای قهوهای رنگش شدی و اون بهت لبخند گرمی زد و دستت رو بوسید و روی گونه اش گذاشت. صبحونه رو تو درست میکنی و اون فقط روی صندلی میشینه و نگات میکنه چون معتقده موقع اشپزی خوشگل میشی. قبل رفتن بغلت میکنه و توی گوشت میگه : بیبی من، شب زود میام تا با هم بریم پارک.
چون بیشتر روزا به پارک میرید و قدم میزنید. بعد از اینکه میاد و با هم به پارک میرید توی هوای سرد شکلات داغ میخورید و اگر هوا گرم باشه بستنی.
وقتی به خونه برمیگردید توی بغلش میری و توی اون پوزیشن غدا میخورید. موقع خواب با یه دستش بغلت کرده و دست دیگش زیر سرشه و تماشات میکنه تا وقتی که خوابش ببره.
جونگ کوک : اولین صبح زندگی مشترکتون چشمات رو باز کردی و با لبخند خرگوشیش رو به رو شدی. با اون لبخند ازت پرسید خوب خوابیدی چاگی؟
صبح ها انقدر سفت بغلت کرده که نمیتونی تکون بخوری. ازش میخوای که بزاره بری اونم میگه به شرط اینکه بوسش کنی تو هم که خجالتی هستی گونه اش رو میبوسی ولی اون یهو چونه ات رو میگیره و لبات رو میبوسه. موقع اماده کردن صبحانه توی اشپزخونه از پشت بغلت کرده و هر جا میری اونم همون حالت دنبالت میاد. قبل رفتن شقیقه ات رو میبوسه. وقتی برمیگرده میپری بغلش و پاهات رو دور کمرش حلقه میکنی اون هم کمرت رو میگیره که نیوفتی و توی گوشت میگه : خیلی دلتنگت بودم بیبی. شب ها موقع خواب شیطنت میکنه و گردنت رو میبوسه و تو مثل لبو قرمز میشی و چون به نظرش کیوتی لپت رو محکم میبوسه.
۱.۱k
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.