آرزوییرویایی

#آرزویی_رویایی 🦋🎂
پارت5

ویو رسیدن به عمارت:

لیا:یه راست رفتم تو اتاقم و رفتم حموم و تو حموم کلی درباره جیمین فکر کردم....
بعدم کار های لازم و انجام دادم و رفتم رو تخت و خوابیدم.....

یِنا:با لباسای خیسی که به بدنم چسبیده بود رفتم تو اتاق و یه راست رفتم حموم....
بعد از حموم کار های لازم رو انجام دادم و خوابیدم....

ویو صبح ساعت 1:

یِنا:اوفففف ساعت چنده؟(ساعت و میبینه)

یِنا:ساعت یکه؟(داد)

لیا:پاشو دیگه خوابالو

یِنا:بیدارم

لیا:لباس بپوش قراره امروز با دخترا بریم بیرونا

یِنا:اوکی گمشو بیرون

لیا:گوز

یِنا:(😐)

(لیا رفت)

یِنا:بلند شدم و صورت مو شستم و رفتم پایین که اجوما چه غذایی درست کرده بود....‌

اجوما:دخترم دیشب خوش گذشت؟

یِنا:(دهنش پر بود)اوهوم آره جات خالی بود اجوما

اجوما:دخترا امشب احتمالا با دوست پسر جدیدم برم شام

لیا:وات؟(😳)

یِنا:(لغمه غذاش پرید تو گلوش)

ا‌جوما:دخترم خوبی؟(نگران)

یِنا:اوه اوه میخوای با دوست پسرت؟
اجوما تو 63 سالته(😐)

اجوما:خوب چیه مگه؟(😑)

یِنا:هالا به خانم بَرَم میخوره(خنده)

لیا:(تو شوک)

یِنا:لیا تو هم یه چیزی بگو؟

لیا:‌اجوما ما تو 31 سالگی ازدواج هیچ دوست پسرم نداریم ‌بعد تو تازه داری میگی دوست پسر جدیدم؟

اجوما:شما نداریم به ‌‌تخمم هم نیست

یِنا/لیا:(😳)

یِنا:این حرف ها رو کی بهت یاد داده؟

اجوما:دوست پسرم

یِنا:من امشب باهات میام سر قرارت میخوام دوست پسرت و ببینم...

لیا:من که نمیام ولی گزارش کن....

یِنا:اوک تو برو رستوران پیش اونا منم زود میام....

لیا:اوک

یِنا:خوب نهار من تموم شد من برم پیش هیجو...

لیا:اوکی

یِنا:خدافظ

اجوما:گور بای(😎)

یِنا:(پشماش ریخته)
‌‌
یِنا:از خونه اومدم بیرون و رفتم پیش سوهو آخه قرار گذاشته بودیم کافه.....

ویو رسیدن به کافه:

هیجو:چه عجب خره

یِنا:مَشته رَجَب گاوه(😂)

هیجو:خیلی خندیدم کصکش

یِنا:نگفتم که بخندی(😐😂)

هیجو:دارم اعصبانی میشما

یِنا:باشه هالا

هیجو:گفتی بیام چرا کاری داشتی؟

یِنا:میخوام واسه تولد لیا یه تولد بزرگ بگیرم یعنی همه رو دعوت کنم و براش خاطره ای بسازم که یادگاری بمونه....کمکم میکنی؟
چون آخه احساس میکنم خانم عاشق یه نفر شده(😏)

هیجو:‌‌تولد اوکیه....کمک میکنم...
وایسا عاشق کی شده؟

یِنا:پارک جیمین از گروه BLND

‌هیجو:کار خوبی میکنی خدایی خیلی خوشگله(لبخند)
تو چی؟

یِنا:بگم به کسی نمیگی؟

هیجو:نه بابا

یِنا:کیم تهیونگ از گروه BLND

هیجو:از همون گروه آره خیلی خوشگل و جذابه

یِنا:حتی لبای همو ‌بوسیدیم

هیجو:چطوری؟(😳)

ادامه دارد🥲✨
دیدگاه ها (۱)

اول:استخر عمارت شوگادوم:اون لحظه ای که تهیونگ اومد نجاتم بده...

اگه برای همیشه برم بمیرم واکنشت چیه؟

خواهر شوهر🥲🫵....@jeon.mary

پارت ۱

#آرزویی_رویایی 🦋🎂پارت 7ساعت 7:هیجو:دیگه بریم ددییه جون:اوکی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط