عصر تابستانی و فنجان چایم داغ داغ
عصر تابستانی و فنجان چایم داغ داغ
باز تنها مانده ام هم بی دل و هم دماغ
گاه گاهی می نشینم در کنار پنجره
فکرهایم می پَرد از ذهن من تا عمق باغ
در گلویم می نشیند چای ِ تلخ بی شِکر
قندهایم گمشده در در این اتاق بی چراغ
قاصدک ها خوش خبر بودند اما بعد از این
می تواند شوم باشد قار قار این کلاغ
گوشه ی فنجان پریده ، قاصدک ها رفته اند
عصر تابستانی و تنهایی و یک چای داغ
الهام موسوی _
#خاص
باز تنها مانده ام هم بی دل و هم دماغ
گاه گاهی می نشینم در کنار پنجره
فکرهایم می پَرد از ذهن من تا عمق باغ
در گلویم می نشیند چای ِ تلخ بی شِکر
قندهایم گمشده در در این اتاق بی چراغ
قاصدک ها خوش خبر بودند اما بعد از این
می تواند شوم باشد قار قار این کلاغ
گوشه ی فنجان پریده ، قاصدک ها رفته اند
عصر تابستانی و تنهایی و یک چای داغ
الهام موسوی _
#خاص
- ۵.۳k
- ۱۹ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط