یه شب که خیلی دلتنگش بودم بالشموبغل کرده بودم

✘یه شب که خیلی دلتنگش بودم بالشموبغل کرده بودم


✘داشتم خاطراتمونو مرور میکردم..✘

✘باخودم گفتم الان باکیه؟؟✘

✘کجاس؟✘

✘چی پوشیده؟.✘

✘به عکساش خیره شدم...✘

✘دیدم پیام دارم...✘

✘نگاه کردم خواستم نخونده پاک کنم چون حوصله ی هیچکی ونداشتم...✘

✘اما تاچشمم به فرستنده خورد درجاخشکم زد..✘

✘چندبار اسمشو خوندم....✘

✘تمام خاطراتش اومد جلوچشمم....✘

✘حتی اخرین حرفش که بهم گفت هری...✘

✘خواستم پاک کنم اما چشمم به متنش افتاد...✘

✘نوشته بود«دوست دارم دیوونه».....✘

✘لحنش مثل همون موقعا بود.....✘

✘بااین حرفش تمام گذشته رو فراموش کردم ...✘

✘نوشتم «منم دوست دارم عشقم»✘

✘بالبخند اومدم دکمه ی ارسال وبزنم..✘
.
.
.
.

✘نوشت☜«ببخشید اشتباه شد»☞✘
دیدگاه ها (۱۷)

-عشـقــمم؟+جون دلم؟-خیلی دوست دارمم+منم دوست دارم نفسم  چرا ...

سآل ۹۵ دآری میری؟! بــــــــــــــــــــــرو...امّـآ حرفآمو ...

میگُفت از مویِ بُلَند متنفره! کوتاهشون کردم... گفت موهای لَخ...

:)):tongue:👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅 👅

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط