پارت ۶۱
پارت ۶۱
#جویی
از خودم خیلی متنفر بودم .. چرا من اینطوری شدم !
من: تهیونگ ! اهع 😭 منو فراموش کن !
لبامو گذاشتم روی لبای هیون ووک و بوسش کردم ! طولانی ! حس بد و تنفر از خودم به حدی بود که پاهام داشت سست میشد ولی خودمو جم کردم .. با عصبانیت نگاه ما دوتا میکرد .. ازش جدا شدم و منو روبه روی خودش نگه داشت و دستاشو گذاشته بود روی بازو هام
تهیونگ: جویی !!🥺 از این کارت پشیمون میشی ! از اینکه منو اینطوری بی رحمانه رها کردی پشیمون میشی !!
بازو هامو ول کرد و رفت توی کمپانی ! افتادم گریه و با بدو داشتم از حیات بیرون میرفتم که افتادم ! سر زانو و کف دست راستم زخمی شد .. ولی هیچ دردی احساس نمی کردم! بلند شدم و به راهم ادامه دادم ! یهو هیون ووک اومد جلوم وایستاد ! نگاهش کردم ... چشماش پر اشک بود .. چرا ؟
من: هیون ووک !!!
هیونووک: ج..جویی !! 🥺 درد داره ؟ ببینم زانوت رو !؟
من: هیون ووک ! بس کن ! دیگه نمیتونم گریه های تورو ببینم !
یهو بلندم کرد و منو برد گذاشت توی ماشین خودش ! یه لحظه شبیه تهیونگ شده بود ! قلبم خیلی درد میکرد ! اصلا فکرش هم نمیکردم که اینطوری بشه زندگی من ! خدارو شکر که خواهرمو فرستادم آمریکا تا درد هامو نبینه !! توی ماشین بودم و سرمو تکیه داده بودم به پنجره ماشین! احساس سنگینی داشت خفه ام میکرد.. نگاه هیون ووک کردم .. خیلی توی خودش بود... حتما از اون کارم خیلی شوکه شده ..
من: هیون ووکا!! ببخش ! اون طوری کردم !
هیونووک: جویی ! یه چیزیو میدونی !؟ خیلی بی رحمی ! ولی تفاوت تو با آدم های بی رحم اینه که تو ذاتا بی رحم نیستی ! نباید اون کار رو جلوی چشمای تهیونگ میکردی !
من: بس کن ! هیون ووک حداقل تو طرف من باش ! همه دارن منو مقصر میدونن !😭 م..من فقط میخوام اون به خاطر من هیت نخوره از طرف آرمی ها !! من همش ۳ ماهه که اینجام ولی بی تی اس چی؟ اونا ۷ سال تموم تلاش و زحمت کشیدن !
هیونووک: جویی !! یه چیزیو یادت رفته !!!! تو هم آدم مشهوری هستی ! شاید توی کره مشهور نباشی ولی کل اروپا تورو میشناسن ! کمپانیت خیلی مشهوره !!! مگه قرار گذاشتن دوتا آدم مشهور اشکالی داره ؟؟
من: نه !! من به اندازه بی تی اس مشهور نیستم !
هیونووک: بهش فکر کن جویی ! نزار تهیونگ دلشکسته بمونه !
دیگه هیچی نگفت ! رسیدیم به خونه ! در طرف منو باز کرد و کمک کرد پیاده بشم !
هیونووک: به زخمت برس ! نزار جاش بمونه ! تو مدلی جویی !
به کل یادم رفته بود که برای چی اومدم کره ! اره راست میگه من مدلم و طراح ولی این مدت فراموش کرده بودم ! ازش خداحافظی کردم ! اومدم توی خونه و نشستم روی کاناپه ! عین دیوونه ها نگاه در و دیوار میکردم! بی اختیار از چشمام اشک میومد ! دردناک بود ! ای کاش اینکار رو نمی کردم ! هر اتفاقی هم میوفتاد باهم دیگه ازش رد می شدیم ! اشتباه کردم !
#colorfullcoat
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#جویی
از خودم خیلی متنفر بودم .. چرا من اینطوری شدم !
من: تهیونگ ! اهع 😭 منو فراموش کن !
لبامو گذاشتم روی لبای هیون ووک و بوسش کردم ! طولانی ! حس بد و تنفر از خودم به حدی بود که پاهام داشت سست میشد ولی خودمو جم کردم .. با عصبانیت نگاه ما دوتا میکرد .. ازش جدا شدم و منو روبه روی خودش نگه داشت و دستاشو گذاشته بود روی بازو هام
تهیونگ: جویی !!🥺 از این کارت پشیمون میشی ! از اینکه منو اینطوری بی رحمانه رها کردی پشیمون میشی !!
بازو هامو ول کرد و رفت توی کمپانی ! افتادم گریه و با بدو داشتم از حیات بیرون میرفتم که افتادم ! سر زانو و کف دست راستم زخمی شد .. ولی هیچ دردی احساس نمی کردم! بلند شدم و به راهم ادامه دادم ! یهو هیون ووک اومد جلوم وایستاد ! نگاهش کردم ... چشماش پر اشک بود .. چرا ؟
من: هیون ووک !!!
هیونووک: ج..جویی !! 🥺 درد داره ؟ ببینم زانوت رو !؟
من: هیون ووک ! بس کن ! دیگه نمیتونم گریه های تورو ببینم !
یهو بلندم کرد و منو برد گذاشت توی ماشین خودش ! یه لحظه شبیه تهیونگ شده بود ! قلبم خیلی درد میکرد ! اصلا فکرش هم نمیکردم که اینطوری بشه زندگی من ! خدارو شکر که خواهرمو فرستادم آمریکا تا درد هامو نبینه !! توی ماشین بودم و سرمو تکیه داده بودم به پنجره ماشین! احساس سنگینی داشت خفه ام میکرد.. نگاه هیون ووک کردم .. خیلی توی خودش بود... حتما از اون کارم خیلی شوکه شده ..
من: هیون ووکا!! ببخش ! اون طوری کردم !
هیونووک: جویی ! یه چیزیو میدونی !؟ خیلی بی رحمی ! ولی تفاوت تو با آدم های بی رحم اینه که تو ذاتا بی رحم نیستی ! نباید اون کار رو جلوی چشمای تهیونگ میکردی !
من: بس کن ! هیون ووک حداقل تو طرف من باش ! همه دارن منو مقصر میدونن !😭 م..من فقط میخوام اون به خاطر من هیت نخوره از طرف آرمی ها !! من همش ۳ ماهه که اینجام ولی بی تی اس چی؟ اونا ۷ سال تموم تلاش و زحمت کشیدن !
هیونووک: جویی !! یه چیزیو یادت رفته !!!! تو هم آدم مشهوری هستی ! شاید توی کره مشهور نباشی ولی کل اروپا تورو میشناسن ! کمپانیت خیلی مشهوره !!! مگه قرار گذاشتن دوتا آدم مشهور اشکالی داره ؟؟
من: نه !! من به اندازه بی تی اس مشهور نیستم !
هیونووک: بهش فکر کن جویی ! نزار تهیونگ دلشکسته بمونه !
دیگه هیچی نگفت ! رسیدیم به خونه ! در طرف منو باز کرد و کمک کرد پیاده بشم !
هیونووک: به زخمت برس ! نزار جاش بمونه ! تو مدلی جویی !
به کل یادم رفته بود که برای چی اومدم کره ! اره راست میگه من مدلم و طراح ولی این مدت فراموش کرده بودم ! ازش خداحافظی کردم ! اومدم توی خونه و نشستم روی کاناپه ! عین دیوونه ها نگاه در و دیوار میکردم! بی اختیار از چشمام اشک میومد ! دردناک بود ! ای کاش اینکار رو نمی کردم ! هر اتفاقی هم میوفتاد باهم دیگه ازش رد می شدیم ! اشتباه کردم !
#colorfullcoat
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۲۳.۵k
۱۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.