پارت نمیدونم چند مافیای شب از جیمین
پارت ۱۲
خب بچه اول اینکه سلام، دوما بابت تاخیر شرمنده چند روزی نبودم واسه همین دیر شد. الانم دو پارت واستون میزارم.
لطف کنید واسم کامنت بزارید و قبلش لایک کنید این پست رو ♥
ا.ت ویو (شب)
بعد از چند ساعت از خواب بیدار شدم، چون مامانم گفته بود شب داییم اینا میان رفتم حموم و یه دوش ۳۰ مینی گرفتم ،وقتی از حموم بیرون اومدم، یکم به موهام روتین مورد زدم و خشکشون کردم. بعدش نشستم یکم آرایش کردم که در همین حال در اتاقم زده شد.
ا.ت:دِ (بله به کره ای)
م.ا:دخترم میتونم بیام داخل.
ا.ت:آره
م.ا:دخترم اومدم ببینم آماده شدی یا نه زیاد وقت نداریا.
ا.ت:مگه ساعت چنده؟
م.ا:۷:۳۰
ا.ت:اوکی مامان چند دقیقه دیگه کارم تموم میشه.
م.ا:باشه پس من رفتم ، راستی خودتو حسابی خوشگل کنیا
ا.ت:یعنی میگی خوشگل نیستم؟ (لب و لوچه آویزون)
م.ا:چرا دخترم منظورم این بود که خوشگل تر کن خودتو.
ا.ت:آها
خب بعد از اینکه مامانم رفت بقیه ی آرایشمو کردم . و یه لباس از بین لباسایی که تو کمدم چشمک میزدن بهم انتخاب کردمو پوشیدم ،یه تیشرت کوتاه با دامن کوتاه.گوشیمم گذاشتم تو شارژ که تا اون موقعی که بیان یکمی شارژ بشه و با زدن ادکلن خنک و خوشبویی که داشتم آماده شدم.
خب حاضر شدم بالاخره،....... از اتاقم رفتم بیرون تا ببینم مامان در چه حاله.
ا.ت:مامان خوشگلم؟
م.ا:بله
ا.ت:شام چی درست کردی؟
م.ا:کیمباب، کباب، مرغ سوخاری و.... .
ا.ت:به به چه خوب
م.ا:هوم..... دخترم خیلی قشنگ تر شدی.
که در همین حال زنگ در خورد، مامانم به خدمتکار گفت که بره درو باز کنه.
پرو که باز کرد همراه مامانم با خوشحالی به سمتشون رفتم، خیلی ذوق داشتم چون تا حالا مامانم چیزی راجع به داییم، زن داییم، پسر داییم یا دختر خالم نگفتن.
همین که رفتیم سمتشون با چیزی که دیدم پشمام ریخت بعد از سلام علیک کردن با داییم اینا یه دختر خیلی خوشگل دیدم که به نظرم دختر داییمه، زیباییش وصف نشدنی بود. داییم هم چهره ی نسبتا خوشتیپی داشت. زن داییم هم خیلی خوشگل بود مثل مامانم بود.
ادامه در پارت بعدی، دیگه این پارت شرط نداره♥
خب بچه اول اینکه سلام، دوما بابت تاخیر شرمنده چند روزی نبودم واسه همین دیر شد. الانم دو پارت واستون میزارم.
لطف کنید واسم کامنت بزارید و قبلش لایک کنید این پست رو ♥
ا.ت ویو (شب)
بعد از چند ساعت از خواب بیدار شدم، چون مامانم گفته بود شب داییم اینا میان رفتم حموم و یه دوش ۳۰ مینی گرفتم ،وقتی از حموم بیرون اومدم، یکم به موهام روتین مورد زدم و خشکشون کردم. بعدش نشستم یکم آرایش کردم که در همین حال در اتاقم زده شد.
ا.ت:دِ (بله به کره ای)
م.ا:دخترم میتونم بیام داخل.
ا.ت:آره
م.ا:دخترم اومدم ببینم آماده شدی یا نه زیاد وقت نداریا.
ا.ت:مگه ساعت چنده؟
م.ا:۷:۳۰
ا.ت:اوکی مامان چند دقیقه دیگه کارم تموم میشه.
م.ا:باشه پس من رفتم ، راستی خودتو حسابی خوشگل کنیا
ا.ت:یعنی میگی خوشگل نیستم؟ (لب و لوچه آویزون)
م.ا:چرا دخترم منظورم این بود که خوشگل تر کن خودتو.
ا.ت:آها
خب بعد از اینکه مامانم رفت بقیه ی آرایشمو کردم . و یه لباس از بین لباسایی که تو کمدم چشمک میزدن بهم انتخاب کردمو پوشیدم ،یه تیشرت کوتاه با دامن کوتاه.گوشیمم گذاشتم تو شارژ که تا اون موقعی که بیان یکمی شارژ بشه و با زدن ادکلن خنک و خوشبویی که داشتم آماده شدم.
خب حاضر شدم بالاخره،....... از اتاقم رفتم بیرون تا ببینم مامان در چه حاله.
ا.ت:مامان خوشگلم؟
م.ا:بله
ا.ت:شام چی درست کردی؟
م.ا:کیمباب، کباب، مرغ سوخاری و.... .
ا.ت:به به چه خوب
م.ا:هوم..... دخترم خیلی قشنگ تر شدی.
که در همین حال زنگ در خورد، مامانم به خدمتکار گفت که بره درو باز کنه.
پرو که باز کرد همراه مامانم با خوشحالی به سمتشون رفتم، خیلی ذوق داشتم چون تا حالا مامانم چیزی راجع به داییم، زن داییم، پسر داییم یا دختر خالم نگفتن.
همین که رفتیم سمتشون با چیزی که دیدم پشمام ریخت بعد از سلام علیک کردن با داییم اینا یه دختر خیلی خوشگل دیدم که به نظرم دختر داییمه، زیباییش وصف نشدنی بود. داییم هم چهره ی نسبتا خوشتیپی داشت. زن داییم هم خیلی خوشگل بود مثل مامانم بود.
ادامه در پارت بعدی، دیگه این پارت شرط نداره♥
۱۳.۴k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.