تهیونگ: چرا امروز مدیر مهدکودکت بهم زنگ زده بود؟ سر جلسه
تهیونگ: چرا امروز مدیر مهدکودکت بهم زنگ زده بود؟ سر جلسه بودم نتونستم بهش جواب بدم.
تهگوگ: احتمالاً واسه بادکنکها زنگ زده پاپا.
تهیونگ: کدوم بادکنک؟ قضیه چیه؟
تهگوگ: هیچی. معلممون دیروز گفت فردا با خودتون بادکنک بیارید و توشون رو آب پر کنیم تا آببازی کنیم.
تهیونگ: خب...
تهگوگ: منم یه دونه از بادکنکهای پاپا کوکی رو بردم، بعد هر چقدر میزدم به بچهها نمیترکید! معلممون هم اومد دید بعد نمیدونم چرا عصبانی شد؟
تهیونگ:
تهگوگ: پاپا فکر میکنی چون بادکنکم نترکید اونقدر حرصی شد؟
کوک در حال شیرموز خوردن:
تهیونگ: جونگکوک بهتره باسـ.نت رو سفت بچسبی؛ چون قراره بدرمش.
تهگوک:
تهگوگ: احتمالاً واسه بادکنکها زنگ زده پاپا.
تهیونگ: کدوم بادکنک؟ قضیه چیه؟
تهگوگ: هیچی. معلممون دیروز گفت فردا با خودتون بادکنک بیارید و توشون رو آب پر کنیم تا آببازی کنیم.
تهیونگ: خب...
تهگوگ: منم یه دونه از بادکنکهای پاپا کوکی رو بردم، بعد هر چقدر میزدم به بچهها نمیترکید! معلممون هم اومد دید بعد نمیدونم چرا عصبانی شد؟
تهیونگ:
تهگوگ: پاپا فکر میکنی چون بادکنکم نترکید اونقدر حرصی شد؟
کوک در حال شیرموز خوردن:
تهیونگ: جونگکوک بهتره باسـ.نت رو سفت بچسبی؛ چون قراره بدرمش.
تهگوک:
۴.۹k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.