شب همه ما یکی بود اما تاریکی هایمان فرق داشت

شب همه ما یکی بود ؛ اما تاریکی هایمان فرق داشت...
دیدگاه ها (۱)

مادر!! بودنت مگر انتظارزیادی بود از این زندگی.....

مـادر را باید روی چشمها گذاشت... کجایی مادر چشمهایـم بهانـه ...

[مهم‌نیست‌که‌بقیه‌دربارم‌چی‌فکر‌میکنن؛ من با قوانین خودم لذت...

کنار چشمه نشستم در انتظار خودمخودم کنار خودم با خودم برای خو...

ولی من چرا کابوس نمیبینم😐قبلا که شب تو تاریکی نگاه میکردم حس...

تو یکی فرق داری..

رفت مث چن شب قبل ولی ایندفعه فرق داشت..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط